عشق تحت تعقیب
عشق تحت تعقیب
بخش هجدهم
سونیک
وقتی که شدو اون حرفو زد( یکمم جذاب) گونههام سرخ شدن ولی صورتمو پنهون کردم. شدو بایه لبخند ترسناک و عجیب نگاهم کرد.
شدو: خب حالا دیدی ناکلز همه پولدارا که بد نیستن.
ناکلز: شاید...تیلز که حسابی طرفدارشه.
تیلز: چون اون بهترینه! کسی که هم خواننده خوبیه هم یه بازیگر محشر و هم...
ناکلز: خب دیگه شورشو در نیار تیلز، همهی ما میدونیم که چقدر طرفدارشی.
شدو: نگران نباش تیلز...بهش میگم که تو یه طرفدار دو آتیشه داری که بینهایت عاشقته.
تیلز: واییییی جدی میگی شدو! ممنون!
شدو: خواهش میکنم.
به چشمای شدو که نگاه کردم...میدرخشید خیلی زیبا بود....انگار که اولین رنگ قرمز رو توی چشای اون دیدم.
شدو: خب فکر کنم باید رفع زحمت کنم دیگه بعدا میبینمتون.
شدو از دوستاش خداحافظی میکنه و منم دنبالش میرم بیرون.
_ وووه! چقدر شلوغ بود فکر کنم این اولین مکانی بود که اینقدر شلوغ بود.
شدو: خب ولی خوشت اومد آره؟
_ آره اون روباه کوچولو که اسمش تیلز بود...واقعا یه طرفدار خاصه!
شدو: اون از وقتی اولین اجرات و اولین فیلمت رو دید از همون نگاه اول عاشقت شد.
خیلی خوبه که یکی واقعا از ته وجود عاشقمه.
توی راه برگشت به خونه بودیم. همینجور داشتم به شدو نگاه میکردم.
_ شدو؟
شدو: بله سونیک.
_ از نظر تو من...جذابم؟
شدو که نگاهش به جلو بود چشاش گرد شد و یکم قرمز شد.
شدو: حتما هستی دیگه که اینو گفتم، ولی خب چون تیلز هم دلش میخواست ازتو چیزی بشنوه اینو بهش گفتم.
یکم خندهم گرفت. خیلی خوب سعی میکنه احساسش رو بروز نده. میرسیم خونه و نفس راحتی میکشم.
شدو: بهتره که بریم و بخوابیم فردا باید بری سر کارت.
_ آره فکر کنم...ولی این بهترین مرخصی عمرم بود، ممنونم ازت شدو.
بخش هجدهم
سونیک
وقتی که شدو اون حرفو زد( یکمم جذاب) گونههام سرخ شدن ولی صورتمو پنهون کردم. شدو بایه لبخند ترسناک و عجیب نگاهم کرد.
شدو: خب حالا دیدی ناکلز همه پولدارا که بد نیستن.
ناکلز: شاید...تیلز که حسابی طرفدارشه.
تیلز: چون اون بهترینه! کسی که هم خواننده خوبیه هم یه بازیگر محشر و هم...
ناکلز: خب دیگه شورشو در نیار تیلز، همهی ما میدونیم که چقدر طرفدارشی.
شدو: نگران نباش تیلز...بهش میگم که تو یه طرفدار دو آتیشه داری که بینهایت عاشقته.
تیلز: واییییی جدی میگی شدو! ممنون!
شدو: خواهش میکنم.
به چشمای شدو که نگاه کردم...میدرخشید خیلی زیبا بود....انگار که اولین رنگ قرمز رو توی چشای اون دیدم.
شدو: خب فکر کنم باید رفع زحمت کنم دیگه بعدا میبینمتون.
شدو از دوستاش خداحافظی میکنه و منم دنبالش میرم بیرون.
_ وووه! چقدر شلوغ بود فکر کنم این اولین مکانی بود که اینقدر شلوغ بود.
شدو: خب ولی خوشت اومد آره؟
_ آره اون روباه کوچولو که اسمش تیلز بود...واقعا یه طرفدار خاصه!
شدو: اون از وقتی اولین اجرات و اولین فیلمت رو دید از همون نگاه اول عاشقت شد.
خیلی خوبه که یکی واقعا از ته وجود عاشقمه.
توی راه برگشت به خونه بودیم. همینجور داشتم به شدو نگاه میکردم.
_ شدو؟
شدو: بله سونیک.
_ از نظر تو من...جذابم؟
شدو که نگاهش به جلو بود چشاش گرد شد و یکم قرمز شد.
شدو: حتما هستی دیگه که اینو گفتم، ولی خب چون تیلز هم دلش میخواست ازتو چیزی بشنوه اینو بهش گفتم.
یکم خندهم گرفت. خیلی خوب سعی میکنه احساسش رو بروز نده. میرسیم خونه و نفس راحتی میکشم.
شدو: بهتره که بریم و بخوابیم فردا باید بری سر کارت.
_ آره فکر کنم...ولی این بهترین مرخصی عمرم بود، ممنونم ازت شدو.
- ۴.۰k
- ۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط