ویو ات
ویو ات
تا ساعت ۷ داشتم جون میدادم بدم خیس عرق بود
کوک: هعی کلفت
چی؟ کلفت؟ با من بود؟
ات: با منید؟
کوک : جز تو کی تو این سالنه
ات: شما حق اینو ندار.
کوک: خفه شو برو بکارت برس
فشاری از پیشش رد شدم
ات: اخر یا اینو میکشم یا خودموووو
حدود ساعت ه۸ بود که همه اونده بون اجوما بم گف برم شراب ببرم
ارباب با جیمینو و تهیونگ نشسته بود با چند نفر دیگه
-- : خب بزار فکنم سر چی شرت ببندیمم
رفتمو سینیو گزاشتم رو میز
_: سر این دخترهه خیلی خوشگله و بدن خوبی داره
کوک: ن سر این ن
_: چرا از کی خدمتکارات برات با ارزش شدن
کوک: گفتممم نن( داد
___: خب وحشیییی
ته: ات چرا نمیای پیش ما
ات: ام
کوک: لازم نکردهه برو
ات: چش
ویو کوک
اخه چرا این اومد این همه خدمتکاار
خب طبق معمول من شرت بندیو بردم و باید شرکتشو ب نامم بزنه
یونجون( همون کسی که اتو میخواست شرت ببنده )
کاملا مست مرده بود معلوم بود عین سگ پشیمونه از شرتش
پاشدم رف سمت دسشویی
ویو ات
خیلی خستم رفتم تا ی ابی ب دست و صورتم بزنم
تو دسشویی بودم که اون مرده اومد
یونجونن مستتت: هعی تووو
ات: اینجا زنونس
یونجون: حالا ی سرویس ب ما بده
ات: بر و عقب
اون نزدیک میومدو
منو چسبون ب دیوار و لباش و. رو لبام کزاش که یدفعه جونگ کوک پیداش شد و ی کبوند تو صورتش
کوک: اخههه چراا تو ... چرا انقدر رو مخمی نمیتونی ی روز بزاری راحت باشم
کوک دستمو گرفت برد تو سالن
کوک: مهمونی تموممه گمشید برید
منو تا اتاق کشید مچ دستم درد گرفته بود
ات: ارباب ولم کن منو برد اتاقشو درو قفل مرد بر گشتو بم نگا کرد..
___________
دوستان شب بخیر تا ۳۰ تایی هبری از پارت بعد نیس قربانتات شب بخیر
انرژی یادتون نرهههه
تا ساعت ۷ داشتم جون میدادم بدم خیس عرق بود
کوک: هعی کلفت
چی؟ کلفت؟ با من بود؟
ات: با منید؟
کوک : جز تو کی تو این سالنه
ات: شما حق اینو ندار.
کوک: خفه شو برو بکارت برس
فشاری از پیشش رد شدم
ات: اخر یا اینو میکشم یا خودموووو
حدود ساعت ه۸ بود که همه اونده بون اجوما بم گف برم شراب ببرم
ارباب با جیمینو و تهیونگ نشسته بود با چند نفر دیگه
-- : خب بزار فکنم سر چی شرت ببندیمم
رفتمو سینیو گزاشتم رو میز
_: سر این دخترهه خیلی خوشگله و بدن خوبی داره
کوک: ن سر این ن
_: چرا از کی خدمتکارات برات با ارزش شدن
کوک: گفتممم نن( داد
___: خب وحشیییی
ته: ات چرا نمیای پیش ما
ات: ام
کوک: لازم نکردهه برو
ات: چش
ویو کوک
اخه چرا این اومد این همه خدمتکاار
خب طبق معمول من شرت بندیو بردم و باید شرکتشو ب نامم بزنه
یونجون( همون کسی که اتو میخواست شرت ببنده )
کاملا مست مرده بود معلوم بود عین سگ پشیمونه از شرتش
پاشدم رف سمت دسشویی
ویو ات
خیلی خستم رفتم تا ی ابی ب دست و صورتم بزنم
تو دسشویی بودم که اون مرده اومد
یونجونن مستتت: هعی تووو
ات: اینجا زنونس
یونجون: حالا ی سرویس ب ما بده
ات: بر و عقب
اون نزدیک میومدو
منو چسبون ب دیوار و لباش و. رو لبام کزاش که یدفعه جونگ کوک پیداش شد و ی کبوند تو صورتش
کوک: اخههه چراا تو ... چرا انقدر رو مخمی نمیتونی ی روز بزاری راحت باشم
کوک دستمو گرفت برد تو سالن
کوک: مهمونی تموممه گمشید برید
منو تا اتاق کشید مچ دستم درد گرفته بود
ات: ارباب ولم کن منو برد اتاقشو درو قفل مرد بر گشتو بم نگا کرد..
___________
دوستان شب بخیر تا ۳۰ تایی هبری از پارت بعد نیس قربانتات شب بخیر
انرژی یادتون نرهههه
۱۱.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.