تک پارتی جونگکوکـــ
بعد از سِرو کردن تحقیر های بی نظیر و اثر گذار خانواده، کتشو برداشت و از خونه بیرون رفت...نمیدونست کجا میره ولی ب راهش ادامه میداد...خاطره ها، حرفها، صداها، تصویرها، مغزشو دربر گرفتن...عطرها، اونها دیوونش میکردن...اون ن افسرده بود، ن روانی، ن روح، ن خیال، اون هیچی نبود، پوچه پوچ...اون فقط وجود داشت، همین...سالهاست نخندیده، سالهاست گریه نکرده، سالهاست عصبانی نشده، اون دیگ ن احساسی داره و ن قلبی...حتی خسته هم نیست...مثل چیزی بی وزن، معلق در هوا...اون فقط ی چیز یادشه...دختر کوچولوش...کسی ک تمام پنج سال و نه ماه و بیست و نه روزی ک تونست زندگی کنه و بهش مدیونه...میتونست مثل بقیه مردم، با دروغ زندگی کنه...با دروغایی مثل"من حالم خوبه، من هیچکسیو از دست ندادم، من مهمم، همه دوستم دارن،..." زندگی با دروغ قشنگتره، ولی واسه کسی ک میخواد زندگی کنه، ن واسه کسی ک حتی اسم زندگی هم یادش رفته...بعد از تیغه ای ک زندگی باهاش روی قلبش نوشت"تو بی چیزی"، تنها چیزی ک یادش موند دختر کوچولوش بود، ک ای کاش همونم فراموش میکرد...
دچار فراموشی نشده، ب خواسته ی خودش همه چیزو فراموش کرد...چ فایده داشت آدم های بیرحم و تو ذهنش حک کنه؟...
توی خیابون ها میچرخید...فقط توی سرش ی چیز تکرار میشد "بخند جونگکوکا، اگ بخندی قول میدم نمیرم خونه"...صدای خنده هاش، یادش نمیرفت چجوری دلشو ب کسی باخت ک جسمش سالهاست بیجونه...
بالاخره بعد از ساعتها پیاده روی، رسید ب خیابونی ک اونجا بی چیز شد...همونطور ک بی روح ب جلوش خیره بود، از خیابون گذشت...
اوه، دوباره اتفاق افتاد...
"از خیابون میگذشت، اما دیگر دستی نبود تا نگهش دارد"
کلا همشو از کتاب هردو در نهایت میمیرن نوشتم💔
دچار فراموشی نشده، ب خواسته ی خودش همه چیزو فراموش کرد...چ فایده داشت آدم های بیرحم و تو ذهنش حک کنه؟...
توی خیابون ها میچرخید...فقط توی سرش ی چیز تکرار میشد "بخند جونگکوکا، اگ بخندی قول میدم نمیرم خونه"...صدای خنده هاش، یادش نمیرفت چجوری دلشو ب کسی باخت ک جسمش سالهاست بیجونه...
بالاخره بعد از ساعتها پیاده روی، رسید ب خیابونی ک اونجا بی چیز شد...همونطور ک بی روح ب جلوش خیره بود، از خیابون گذشت...
اوه، دوباره اتفاق افتاد...
"از خیابون میگذشت، اما دیگر دستی نبود تا نگهش دارد"
کلا همشو از کتاب هردو در نهایت میمیرن نوشتم💔
۳۴.۸k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.