تک پارتی یونگیـــ
کارش با قربانی جدیدش هم تموم شد. بعد از قطع کردن فیلم، آتو گیری، باج گیری، خفت گیری، یعنی تقریبا بعد از گذشت ی ماه، دوباره دنبال قربانی جدید بود...براش ی نوع شغل بود...قربانیشو انتخواب میکرد، بیهوشش میکرد، بعد هم ازش فیلم میگرفت و بعد از اینکه بهوش اومد، تهدیدش میکرد و هرچی ک میخواست از قربانیش میگرفت...ولی نمیدونست مرتکب چ اشتباهی شده...نمیدونست بازی با اموال لئو ات کاری نیست ک تهش ب انتقام خطم نشه...درسته ک ب همشون قول داده بود اگر کاریو ک میخواد انجام بدن فیلمو پاک میکنه، ولی همچین ادمی راستگو هم میشه؟!...ی فلش مخصوص داشت و فیلمای همشونو اونجا میریخت...ولی اینا فعلا اهمیتی نداره، مهم فیلم بالرینه...
دوباره یادش اومد...چطور ی انسان میتونه همچین کاری با دختری ک تو دنیای صورتی خودش سیر میکرد کنه؟!...
درسته موفق شده بود بالاخره با آگوست دی ملاقات کنه، ولی وقتی یادش میومد چطوری دوستشو شکنجه کرد، میخواست همون لحظه خفش کنه...
بالاخره شوگا با دوتا فنجون قهوه توی دستش، کنار ات روی کاناپه نشست...
ات با لبخند مرموز همیشگیش شروع ب حرف زدن میکنه...
+خونه ی باحالی داری...حس میکنم قبلا تو ی فیلم دیدمش...
شوگا زیاد با دخترای مرموز سر و کله زده بود واسه همین زیاد واسش عجیب نبود...یکی از فنجونارو ب ات میده و خودش هم قبل از نوشیدن قهوه روی کاناپه لم میده...
_جالبه...تاحالا کسی همچین چیزی نگفته بود...
ات تا تصمیم ب حرف زدن گرفت، شوگا صدای اعتراضش بالا رفت...
_بیا فقط ریلکس کنیم و قهومونو بخوریم...
ات با گفتن "اوه...باشه" شروع کرد ب خوردن قهوه...بعد از نیم ساعت، مثل بقیه، بیهوش شد...شوگا خیلی عادی دوربینشو روشن کرد و شروع کرد ب فیلم گرفتن از صورت، بدن، و تک تک جزییات ات...شروع میکنه ب انجام دادن کاری ک با همشون میکرد...با ریلکس ترین حالت ممکن روی ات خیمه میزنه و شروع میکنه ب بوسیدنش...ولی تو کسری از ثانیه با برخورد چوب توی سرش بیهوش میشه...
کسی میتونه لئو ات و فریب بده؟!...فک نمیکنم...
از جاش بلند میشه و سمت لپ تاپ میره...قرار نیست دوربین و خاموش کنه، همه ی لحظات ی مدرکه...بعد از کلی گشتن بالاخره فلش مورد نظرشو پیدا میکنه و ب لپ تاپ وصل میکنه...
بعد از دقایقی گشتن، بالاخره میرسه ب فیلمی ک میخواست...فیلم 'بالرین'...
میخواد بره همه ی اطلاعاتو بده دست پلیس؟!...توی خاندان ات، چیزی ب اسم بزدلی نداریم...اون خودش انتقام تنها دوستی ک داشت و گرفت...
اتیش زدن قاتل دوستش چطوره؟!...
از روی فیلم بالرین نوشتم ولی ریدم🗿
اصلش این بود ک پسره ب بقیه تج.اوز میکرد ولی اگ اونجوری مینوشتم مسدود میشدم🗿💔💔💔
دوباره یادش اومد...چطور ی انسان میتونه همچین کاری با دختری ک تو دنیای صورتی خودش سیر میکرد کنه؟!...
درسته موفق شده بود بالاخره با آگوست دی ملاقات کنه، ولی وقتی یادش میومد چطوری دوستشو شکنجه کرد، میخواست همون لحظه خفش کنه...
بالاخره شوگا با دوتا فنجون قهوه توی دستش، کنار ات روی کاناپه نشست...
ات با لبخند مرموز همیشگیش شروع ب حرف زدن میکنه...
+خونه ی باحالی داری...حس میکنم قبلا تو ی فیلم دیدمش...
شوگا زیاد با دخترای مرموز سر و کله زده بود واسه همین زیاد واسش عجیب نبود...یکی از فنجونارو ب ات میده و خودش هم قبل از نوشیدن قهوه روی کاناپه لم میده...
_جالبه...تاحالا کسی همچین چیزی نگفته بود...
ات تا تصمیم ب حرف زدن گرفت، شوگا صدای اعتراضش بالا رفت...
_بیا فقط ریلکس کنیم و قهومونو بخوریم...
ات با گفتن "اوه...باشه" شروع کرد ب خوردن قهوه...بعد از نیم ساعت، مثل بقیه، بیهوش شد...شوگا خیلی عادی دوربینشو روشن کرد و شروع کرد ب فیلم گرفتن از صورت، بدن، و تک تک جزییات ات...شروع میکنه ب انجام دادن کاری ک با همشون میکرد...با ریلکس ترین حالت ممکن روی ات خیمه میزنه و شروع میکنه ب بوسیدنش...ولی تو کسری از ثانیه با برخورد چوب توی سرش بیهوش میشه...
کسی میتونه لئو ات و فریب بده؟!...فک نمیکنم...
از جاش بلند میشه و سمت لپ تاپ میره...قرار نیست دوربین و خاموش کنه، همه ی لحظات ی مدرکه...بعد از کلی گشتن بالاخره فلش مورد نظرشو پیدا میکنه و ب لپ تاپ وصل میکنه...
بعد از دقایقی گشتن، بالاخره میرسه ب فیلمی ک میخواست...فیلم 'بالرین'...
میخواد بره همه ی اطلاعاتو بده دست پلیس؟!...توی خاندان ات، چیزی ب اسم بزدلی نداریم...اون خودش انتقام تنها دوستی ک داشت و گرفت...
اتیش زدن قاتل دوستش چطوره؟!...
از روی فیلم بالرین نوشتم ولی ریدم🗿
اصلش این بود ک پسره ب بقیه تج.اوز میکرد ولی اگ اونجوری مینوشتم مسدود میشدم🗿💔💔💔
۳۹.۸k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.