رمان
#رمان
#سخت_ترین_کارم
#part:۲۱
*ویو ا،ت*
من و هانی بلندش کردیم و سوار ماشین کردیمش
بعد ۱ ساعت به مخفیگاه رسیدیم وقتی رسیدیم سریع دست راست سوهو رو روی صندلی گذاشتیم و بستیمش
یک لیوان آب اوردم و انداختمش روش که بعد ۲مین بیدار شد
ا.ت:بدون هیچ حرفی فقط به سوالاتم جواب بده
اسمت چیه؟
دست راست سوهو:اسمم دوهون هست و توقع نداشته باش جواب یک سوالتم بدم
هانی:فعلا که جواب سوال اولمون رو دادی
دوهون:چون چیزی نبود
ا.ت:سوهو چه نقشه ای داره؟میدونه زندم؟۵سال پیش چه اتفاقی افتاد؟چرا خونوادمو کشت؟باهاشون چیکار داشت؟دوست بچگی من کجاست؟
جواب ندی من میدونم و تو
دوهون:نمیگم میخوای چیکار کنی
بلند شدم و به هانی گفتم بیاد رفتم دور از دوهون و به هانی گفتم
ا.ت:هانی مواد رو بیار
هانی:کدوم مواد؟
ا.ت:همونیکه وقتی تزریقش میکنی داخل دست یکی به حالتی تبدیل میشه که هرچی بهش بگی انجام میده و جواب میده
هانی:اها اون اوکی
هانی امپولی که توش اون مواده رو بود اورد
بدون تردید زدم تو دستش
که بعد از ۵مین ازش دوباره همون سوالات رو پرسیدم
دوهون:آقای سوهو ۵سال پیش خانواده کیم رو به قتل رسوند(فامیلی ا.ت کیمه)
بخاطر اینکه آقای کیم روزی شاهد شد که آقای سوهو یکی رو کشت
برای همین آقای سوهو آدماش رو فرستاد تا همه ی خانواده ی آقای کیم رو بکشن
تو اون روز ی پسری اونجا بود که از خانواده آقای کیم نبود اون پسر همسایشون بود برا همین وقتی خونه رو آتیش زد پسره رو نجات داد ولی یک دختر کوچولویی بود که فک کنم ۷سالش بود دلم نیومد بزارم بمیره برا همین منم اونو نجات دادم
اما الان اون دختره دنبال سوهو هستش برا همین سوهو نقشه چیده که اونو بکشه دوست بچگیاشم بکشه همچنین هانی که همدستشه رو هم بکشه
قراره فردا شب بیاد همه رو بکشه
ا.ت:دوست بچگی من کجاستتتتتتتت؟
دوهون:دوست بچگی تو یک پسر خیلی مشهور و خوشکل از گروهه بی تی اسه
اسمش کیم تهیونگه
ا.ت:چ...چی؟چی..گفتی تهیونگ؟تهیونگ؟غیر ممکنه غیر ممکنه نمیشه نه اینطور نیست مطمئنم نه نه نه باورم نمیشه واقعا اونه
هانی:یعنی تهیونگ همونیکه دیروز پیشمون بود؟شتتتتت
الان اینو چیکارش کنیم اطلاعاتمونو گرفتیم تا نیم ساعت دیگه سوهو به مخفیگاهش میرسه اینم بیهوشه من میبرمشون ازجایی که اوردیم برشون میگردونم
ا.ت:هرکار میخوای بکن
هانی رفت
باورم نمیشد واقعا تهیونگه مگه میشه پس من چطور نشناختمش چطور شد؟خدای من
باید از تهیونگ محافظت کنم اره من باید برم پیشش
سویچ ماشینم رو بردم و رفتم دم خونه ی تهیونگ(ادرسش رو از قبل داشت)
بگید چطوره اینطور بهتر شد که براش دوست بچگی گذاشتم اونم تهیونگ یا نه نظر بدید لطفا
حمایت
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
#سخت_ترین_کارم
#part:۲۱
*ویو ا،ت*
من و هانی بلندش کردیم و سوار ماشین کردیمش
بعد ۱ ساعت به مخفیگاه رسیدیم وقتی رسیدیم سریع دست راست سوهو رو روی صندلی گذاشتیم و بستیمش
یک لیوان آب اوردم و انداختمش روش که بعد ۲مین بیدار شد
ا.ت:بدون هیچ حرفی فقط به سوالاتم جواب بده
اسمت چیه؟
دست راست سوهو:اسمم دوهون هست و توقع نداشته باش جواب یک سوالتم بدم
هانی:فعلا که جواب سوال اولمون رو دادی
دوهون:چون چیزی نبود
ا.ت:سوهو چه نقشه ای داره؟میدونه زندم؟۵سال پیش چه اتفاقی افتاد؟چرا خونوادمو کشت؟باهاشون چیکار داشت؟دوست بچگی من کجاست؟
جواب ندی من میدونم و تو
دوهون:نمیگم میخوای چیکار کنی
بلند شدم و به هانی گفتم بیاد رفتم دور از دوهون و به هانی گفتم
ا.ت:هانی مواد رو بیار
هانی:کدوم مواد؟
ا.ت:همونیکه وقتی تزریقش میکنی داخل دست یکی به حالتی تبدیل میشه که هرچی بهش بگی انجام میده و جواب میده
هانی:اها اون اوکی
هانی امپولی که توش اون مواده رو بود اورد
بدون تردید زدم تو دستش
که بعد از ۵مین ازش دوباره همون سوالات رو پرسیدم
دوهون:آقای سوهو ۵سال پیش خانواده کیم رو به قتل رسوند(فامیلی ا.ت کیمه)
بخاطر اینکه آقای کیم روزی شاهد شد که آقای سوهو یکی رو کشت
برای همین آقای سوهو آدماش رو فرستاد تا همه ی خانواده ی آقای کیم رو بکشن
تو اون روز ی پسری اونجا بود که از خانواده آقای کیم نبود اون پسر همسایشون بود برا همین وقتی خونه رو آتیش زد پسره رو نجات داد ولی یک دختر کوچولویی بود که فک کنم ۷سالش بود دلم نیومد بزارم بمیره برا همین منم اونو نجات دادم
اما الان اون دختره دنبال سوهو هستش برا همین سوهو نقشه چیده که اونو بکشه دوست بچگیاشم بکشه همچنین هانی که همدستشه رو هم بکشه
قراره فردا شب بیاد همه رو بکشه
ا.ت:دوست بچگی من کجاستتتتتتتت؟
دوهون:دوست بچگی تو یک پسر خیلی مشهور و خوشکل از گروهه بی تی اسه
اسمش کیم تهیونگه
ا.ت:چ...چی؟چی..گفتی تهیونگ؟تهیونگ؟غیر ممکنه غیر ممکنه نمیشه نه اینطور نیست مطمئنم نه نه نه باورم نمیشه واقعا اونه
هانی:یعنی تهیونگ همونیکه دیروز پیشمون بود؟شتتتتت
الان اینو چیکارش کنیم اطلاعاتمونو گرفتیم تا نیم ساعت دیگه سوهو به مخفیگاهش میرسه اینم بیهوشه من میبرمشون ازجایی که اوردیم برشون میگردونم
ا.ت:هرکار میخوای بکن
هانی رفت
باورم نمیشد واقعا تهیونگه مگه میشه پس من چطور نشناختمش چطور شد؟خدای من
باید از تهیونگ محافظت کنم اره من باید برم پیشش
سویچ ماشینم رو بردم و رفتم دم خونه ی تهیونگ(ادرسش رو از قبل داشت)
بگید چطوره اینطور بهتر شد که براش دوست بچگی گذاشتم اونم تهیونگ یا نه نظر بدید لطفا
حمایت
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
۳.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.