مرگ بی پایان پارت ۲۵

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جونگکوک ویو
تصمیم گرفتم که دست خودم رو ببرم و برم بیمارستان و بخیه بزنم بع که کسی پیش بچه نیست و حدودا شاید اگه مثل خودم باشه ظهرا بخوابه پس موهاشو میکنم و ازمایش میگیرم و سریع از اونجا خارج میشم
خب پس بریم خونه برای انجام کار خب وارد خونه شدم و رفتم. سمت چاقو ها دست خودمو بریدم میسوخت ولی اشکال نداره خلاصه دستم رو نمیشت گفت برید قشنگ پاره کرده بودم خلاصه رفتم و بخیه زدم و ا. ت رو دیدم ولی اون منو ندید خلاصه نیک رو هم دیدم رفتم. تو اتاق ا. ت حدودا ساعت دوازده و یک ظهر بود خلاصه دیدم بچه خوابیده رفتم و ده تار موهاشو کندم خلاصه بیدار شد و من هم تند تند رفتم بیرون بعد سوار ماشین شدم و رفتم سمت ازمایشگاه مو های خودم و اون بچه که فکر کنم اسمشم الا بود دادم به ازمایشگاه خلاصه استرس داشتم واسه جواب گفتم کی اماده میشه گفتند یک هفته و گفتن اماده شد زنگت میزنیم بیا ببر جوتب رو گفتم باشه و از اونجا خارج شدم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه
............................
خب اینم پارت بعدی تا اینجا فکر کنم امشب سه تا پارت گذاشتم برید حال کنید الان یه پارت دیگه یا شاید چند تا پارت دیگه هم بزارم