پارت هشت

+ بیا تو ، ا تویی جکسون
& دوباره با خودت چه کردی دختر بخواب بخیه بزنم ، سرکننده میخوای
+ نه فقط سریع بزن تموم شه بره
اعضا : 😳
- مگه میشعهههه
& فکر کردی ا.ت سرکننده میزنه تو عمرم ندیدم
/ ا.ت دردت گرفت جیغ بکش(تو ذهنش)چند وقتیه که به ا.ت حسایی دارم بعد از استراحتش باید بهش بگم اره
+ اوکی
جکسون شروع کرد به بخیه زدن
من زیاد درد نداشتم چون زیاد تیر خوردم
/ ا.ت خوبی درد نداری(نگران)
+ نه خوبم
کوک‌ با « نشان می دهم
« ا.ت درد داری
+ نه خوبم بچه ها
دوساعت بعد
نامجون ویو#
با بچه ها حیاط پشت عمارت رو تزیین کردیم‌ تا بهش اعتراف کنم
/ا.ت یک دقه بیا
+ اوکی
رفتیم پشت عمارت دست های ا.ت رو گرفتم
/ ا.ت نمی دونم حست به من چیه اما صادقانه دوستت دارم و ازت میخوام بهم یک فرصت بدی تا تو دشواری ها و خوشحالی ها کنارت باشم می تونم کنارت باشم یک فرصت بهم بده
ا.ت ویو#
نمی دونستم چی بگم اما لب باز کردم و با اقتدار و محکم گفتم
+ فقط یک فرصت ، اما اگه دلم رو بشکونی از بالای عمارت پرتت می کنم پایین
یک دفعه همه از پشت درخت ها بیرون اومدند
- دختر تو لحظات عاشقانه هم گند میزنی با این کارات (눈_눈)
نامجون محکم بغلم کرد و بغل گوشم زمزمه وار گفت
/ دیگه برای خودمی و حق آسیب دیدن نداری
+ باشه اما الان خودت داری به بخیه هام فشار میاری😐
/ ببخشید🗿
فلش بک به پنج روز بعد
ا.ت ویو#
با صدای تیر اندازی پاشدم سه تا اسلحه برداشتم و دو تا شو گذاشتم تو لباسم یکیشم گرفتم دستم
رفت بیرون
+ یونجین تو دست از سر من بر نمی داری
¥ فکر کردی به همین راحتی ها ولت می کنم
/ا.ت تو برو تو اتاقت حالت خوب نشده
+ نام برو عقب وایستا
/ اما
+ اما نداره همه برید عقب(با داد)
همه اعضا رفتن عقب
اولی می خواست بزنتم که با یک تیر حسابشو رسیدم
همرو مصدوم کردن رسیدم به یونجین
¥ چه دوستای نگرانی حتما خیلی دوستشون داری
نگاه کردم دیدم ته و نام رو گرفتن و اسلحه رو سرشونه
ته : یا هفت جد بنگتننننن(با داد)
(بادیگارد افراد دکتر رو با ؛ نشون می دم)
؛ خفه شووو
+ ولشون کن
¥نکنم
+ میکشمت
¥ تو 😂
+ میبینیم
رفتم دویدم سمت ته و نام
یک تیر زدم تو دست بادیگارد
یک تیرم زدم به پای اونیکی
مینگ همون لحظه رسید
جسد هارو دید
مینگ : ا....اینجا .چ.چه خبره
مینگ حالش بد شد و افتاد رو زمین
+ کوک برو پیش مینگ
کوک سریع رفت پیش مینگ
منم زخمم باز شده بود و خون می آمد
یهوو..


ببخشید مامانم گوشیم رو گرفته بود🥺