اشتباه من
اشتباه من
پارت۹
ات
اون مال قبلاً بود
الان تو برای من فقط برادر ناتنی هستی
نه چیز دیگه ای
کوک.ات خواهش میکنم فقط پنج مین
ات.جونگ کوک دستمو ول کن وگرنه جیغ میزنم
کوک.باشه باشه
باهات کاری ندارم
مگه نمیخای بری خونه؟بیا برسونمت
ات.نیازی نیست خودم میریم
کوک.ادرس خونرو یادته؟
ات.حالا یادمم نباشه نمیخام با توئه خیانتکار جایی بیام
زنگ میزنم مامانم
کوک.خیلی لجبازی
ات.اره لجبازم به کسی هم ربطی نداره
بدون اهمیت به کوک رامو کج کردم رفتم اونور زنگ زدم به مامانم بهش گفتم از پاریس برگشتم بیاد دنبالم
کوک
ات راشو کج کرد رفت اونور
تو فکر بودم ۵سال پیش اشتباه بزرگی کردم بهش خیانت کردم
دلم خیلی براش تنگ شده بود
مطمئنم بخاطر کاری که کردم هیچوقت منو نمیبخشه
بخاطر اون جنی هرزه(بچه ها بازم میگم بلک پینک نه)عشقمو ول کردم
به یه نقطه زل زده بودم فک میکردم که حس کردم یکی دارم میزنه رو شونه هام
تهیونگ.کوک..کوک
کوک.اوم چیشده؟
تهیونگ.کجایی داداش یه ساعته دارم صدات میزنم
چیزی شده؟
کوک.عامم نه چیزی نشده
تهیونگ.مطمئن؟اخه زمانی میومدیم پر انرژی بودی الان تو خودتی
من تو رو میشناسم یه چیزی شده
کوک.راستش اره
اما الان نمیتونم بهت بگم بمونه برای یه وقت دیگه
تهیونگ.خیله خب
بیا بریم داخل الان پرواز جیمین میشینه
کوک.باشه
ات
مامانم اومد دنبالم
بغلم کرد همه جای صورتمو بوسید
البته حق داشت بعد از پنج سال دختر یکی یدونش برگشته کره
تو ماشین بودیم
م.ت.راستی ات کوک رو ندیدی اونم اومد فرودگاه دوستش قراره برگرده
ات.چرا دیدمش
م.ت.هنوز از دستش ناراحتی؟
ات.چی؟
م.ت.وقتی تو رفتی پاریس کل ماجرا رو برام تعریف کرد
مثل اینکه خودشم پشیمون بود
چند بار ازم پرسید که رفتی کجا ولی بهش نگفتم
تا همین دیروز هم حالش خیلی بد بود
میگفت دلش برات تنگ شده
ات.مامان اون اشتباه بزرگی کرده من نمیتونم کوتاه بیامو باهاش آشتی کنم
م.ت.دخترم بنظرم یه فرصت دیگه بهش بده
اون پسر خوبیه خیلی هم دوست داره
حالا یه اشتباهی کرده الان ۵ساله داره داخل عزاب وجدان زندگی میکنه
ات.بهش فکر میکنم
م.ت.هر جور خودت میدونی مادر
رسیدیم مامانم وارد عمارت شد جئون هم توی حیاط بود
هنوزم همون لبخند مهربونشو داشت
از ماشین پیاده شدم
ات.سلام عمو(به بابای کوک میگه عمو)
جئون.سلام دخترم چقد بزرگ شدی
حسابی خانوم شدیا
ات.یه لبخند زدم
خیلی ممنون...
پارت۹
ات
اون مال قبلاً بود
الان تو برای من فقط برادر ناتنی هستی
نه چیز دیگه ای
کوک.ات خواهش میکنم فقط پنج مین
ات.جونگ کوک دستمو ول کن وگرنه جیغ میزنم
کوک.باشه باشه
باهات کاری ندارم
مگه نمیخای بری خونه؟بیا برسونمت
ات.نیازی نیست خودم میریم
کوک.ادرس خونرو یادته؟
ات.حالا یادمم نباشه نمیخام با توئه خیانتکار جایی بیام
زنگ میزنم مامانم
کوک.خیلی لجبازی
ات.اره لجبازم به کسی هم ربطی نداره
بدون اهمیت به کوک رامو کج کردم رفتم اونور زنگ زدم به مامانم بهش گفتم از پاریس برگشتم بیاد دنبالم
کوک
ات راشو کج کرد رفت اونور
تو فکر بودم ۵سال پیش اشتباه بزرگی کردم بهش خیانت کردم
دلم خیلی براش تنگ شده بود
مطمئنم بخاطر کاری که کردم هیچوقت منو نمیبخشه
بخاطر اون جنی هرزه(بچه ها بازم میگم بلک پینک نه)عشقمو ول کردم
به یه نقطه زل زده بودم فک میکردم که حس کردم یکی دارم میزنه رو شونه هام
تهیونگ.کوک..کوک
کوک.اوم چیشده؟
تهیونگ.کجایی داداش یه ساعته دارم صدات میزنم
چیزی شده؟
کوک.عامم نه چیزی نشده
تهیونگ.مطمئن؟اخه زمانی میومدیم پر انرژی بودی الان تو خودتی
من تو رو میشناسم یه چیزی شده
کوک.راستش اره
اما الان نمیتونم بهت بگم بمونه برای یه وقت دیگه
تهیونگ.خیله خب
بیا بریم داخل الان پرواز جیمین میشینه
کوک.باشه
ات
مامانم اومد دنبالم
بغلم کرد همه جای صورتمو بوسید
البته حق داشت بعد از پنج سال دختر یکی یدونش برگشته کره
تو ماشین بودیم
م.ت.راستی ات کوک رو ندیدی اونم اومد فرودگاه دوستش قراره برگرده
ات.چرا دیدمش
م.ت.هنوز از دستش ناراحتی؟
ات.چی؟
م.ت.وقتی تو رفتی پاریس کل ماجرا رو برام تعریف کرد
مثل اینکه خودشم پشیمون بود
چند بار ازم پرسید که رفتی کجا ولی بهش نگفتم
تا همین دیروز هم حالش خیلی بد بود
میگفت دلش برات تنگ شده
ات.مامان اون اشتباه بزرگی کرده من نمیتونم کوتاه بیامو باهاش آشتی کنم
م.ت.دخترم بنظرم یه فرصت دیگه بهش بده
اون پسر خوبیه خیلی هم دوست داره
حالا یه اشتباهی کرده الان ۵ساله داره داخل عزاب وجدان زندگی میکنه
ات.بهش فکر میکنم
م.ت.هر جور خودت میدونی مادر
رسیدیم مامانم وارد عمارت شد جئون هم توی حیاط بود
هنوزم همون لبخند مهربونشو داشت
از ماشین پیاده شدم
ات.سلام عمو(به بابای کوک میگه عمو)
جئون.سلام دخترم چقد بزرگ شدی
حسابی خانوم شدیا
ات.یه لبخند زدم
خیلی ممنون...
۱۵.۱k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.