😈💋عروسک من💋😈
😈💋عروسک من💋😈
پارت9
جیمین:باشه قبوله ولی تو هم باید قول بدی که نزدیکش نمیشی
سوجین:اوکی قبوله
پرش زمانی به بعد کلاس🌝
ویو سوجین🌊
خب ما فردا باید میرفتیم خونه و فردا امتحان هنر داشتیم تازه از در مدرسه اومدم بیرون که جیمین اومد و گفت
جیمین:عروسک بیا سوار شو
سوجین:اوکی
سوار شدم و بعد10دقیقه رسیدیم
رسیدم تازه جلو در که اجوما اومد و گفت
اجوما:قربان و خانم خوش اومدید
سوجین:ممنون
هنوز 1دقیقه هم نشد که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین:الو بله؟
آملیا(دختر عمو جیمین ):سلام پسر عمو چطوری دو روز دیگه از کانادا میام سئول پیشت
جیمین:اووو واقعا چه خوب پس بیا تا با دوست دخترم اشنا شی
آملیا:عاممم باشه(عصبی)خداحافظ
بعد سریع گوشی و قطع کرد و منم رفتم تو اتاق و نیم تنه با شلوارک (اسلاید بعد )پوشیدم
رفتم سر سفره که اجوما کیمچی سفید و....درست کرده بود
دهنم اب افتاد😂😋رفتم با جیمین خوردم
پرش زمانی به بعد غذا🌝
جیمین:گشنه ت بودا
سوجین:اره😄
رفتم تو اتاق و.....
ادامه دارد.
تا پارت بعد4لایک
قول میدم2تا پارت بدون شرط
مینویسم
پارت9
جیمین:باشه قبوله ولی تو هم باید قول بدی که نزدیکش نمیشی
سوجین:اوکی قبوله
پرش زمانی به بعد کلاس🌝
ویو سوجین🌊
خب ما فردا باید میرفتیم خونه و فردا امتحان هنر داشتیم تازه از در مدرسه اومدم بیرون که جیمین اومد و گفت
جیمین:عروسک بیا سوار شو
سوجین:اوکی
سوار شدم و بعد10دقیقه رسیدیم
رسیدم تازه جلو در که اجوما اومد و گفت
اجوما:قربان و خانم خوش اومدید
سوجین:ممنون
هنوز 1دقیقه هم نشد که گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین:الو بله؟
آملیا(دختر عمو جیمین ):سلام پسر عمو چطوری دو روز دیگه از کانادا میام سئول پیشت
جیمین:اووو واقعا چه خوب پس بیا تا با دوست دخترم اشنا شی
آملیا:عاممم باشه(عصبی)خداحافظ
بعد سریع گوشی و قطع کرد و منم رفتم تو اتاق و نیم تنه با شلوارک (اسلاید بعد )پوشیدم
رفتم سر سفره که اجوما کیمچی سفید و....درست کرده بود
دهنم اب افتاد😂😋رفتم با جیمین خوردم
پرش زمانی به بعد غذا🌝
جیمین:گشنه ت بودا
سوجین:اره😄
رفتم تو اتاق و.....
ادامه دارد.
تا پارت بعد4لایک
قول میدم2تا پارت بدون شرط
مینویسم
۲.۱k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.