Part 19
Part 19
فیک کلید عشق 🗝️❤️
تا اینکه صدای زنگ در به صدا درومد ، پاشدم درو باز کردم که به محض باز شدن در جیمین اومد تو و درو بست ، منو چسبوند به دیوار و صورتشو نزدیک صورتم کرد اومدم حرف بزنم که اجازه نداد و لباشو رو لبام گذاشت برای چند ثانیه منو میبوسید و منم همکاریش میکردم ، تا اینکه ازم جدا شد هنوز صورتش چند میلی متری صورتم بود که قطره اشکی از گوشه چشمش مثل مروارید افتاد و با بغض گفت میدونی چقد نگرانت بودم؟چرا اینکارو کردی حتی بهم نگفتی چیشده ، من که عشقمو بهت اعتراف کردم ولی تو بی خبر گذاشتی اومدی؟
خوب چیشده چرا بهم نمیگی؟ا/ت من دوسِت دارم ، من نگرانتم
منم بغضم شکست و با گریه بغلش کردم و گفتم برات توضیح میدم فقط الان حالم خوب نیست نمیتونم کامل توضیح بدم ، جیمین دلم خیلی برات تنگ شده بود ، دلم برای مامانمم تنگ شده
که جیمین منو از بغلش بیرون آورد ، دستاشو دور صورتم قاب کرد و گفت : چی؟مامانت؟چیشده؟!!نکنه.....
که بازم بغلش کردم و با گریه گفتم آره ، اون منو خوانوادمو تنها گذاشت اون برای همیشه ترکم کرد ، و هِق میزدم
جیمن براید استایل بغلم کرد و منو رو تخت نشوند ، موهامو نوازش کرد و پیشونیمو بوسید
جیمین : ا/ت مطمئن باش مامانت وقتی تو خوشحالی خوشحاله
و مطمئن باش من خوشحالت میکنم،
مامانت حالش خوبه نگرانش نباش اونجا تو بهشت داره بهش خوش میگذره
حالا برای بار دوم میگم......
فیک کلید عشق 🗝️❤️
تا اینکه صدای زنگ در به صدا درومد ، پاشدم درو باز کردم که به محض باز شدن در جیمین اومد تو و درو بست ، منو چسبوند به دیوار و صورتشو نزدیک صورتم کرد اومدم حرف بزنم که اجازه نداد و لباشو رو لبام گذاشت برای چند ثانیه منو میبوسید و منم همکاریش میکردم ، تا اینکه ازم جدا شد هنوز صورتش چند میلی متری صورتم بود که قطره اشکی از گوشه چشمش مثل مروارید افتاد و با بغض گفت میدونی چقد نگرانت بودم؟چرا اینکارو کردی حتی بهم نگفتی چیشده ، من که عشقمو بهت اعتراف کردم ولی تو بی خبر گذاشتی اومدی؟
خوب چیشده چرا بهم نمیگی؟ا/ت من دوسِت دارم ، من نگرانتم
منم بغضم شکست و با گریه بغلش کردم و گفتم برات توضیح میدم فقط الان حالم خوب نیست نمیتونم کامل توضیح بدم ، جیمین دلم خیلی برات تنگ شده بود ، دلم برای مامانمم تنگ شده
که جیمین منو از بغلش بیرون آورد ، دستاشو دور صورتم قاب کرد و گفت : چی؟مامانت؟چیشده؟!!نکنه.....
که بازم بغلش کردم و با گریه گفتم آره ، اون منو خوانوادمو تنها گذاشت اون برای همیشه ترکم کرد ، و هِق میزدم
جیمن براید استایل بغلم کرد و منو رو تخت نشوند ، موهامو نوازش کرد و پیشونیمو بوسید
جیمین : ا/ت مطمئن باش مامانت وقتی تو خوشحالی خوشحاله
و مطمئن باش من خوشحالت میکنم،
مامانت حالش خوبه نگرانش نباش اونجا تو بهشت داره بهش خوش میگذره
حالا برای بار دوم میگم......
۲۳.۰k
۰۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.