p

p²:

به طرف تخته برگشتی و سعی کردی دوباره دلیل اینکه چرا خرگوش، گیاه نیست رو حفظ کنی..
زیر لب زمزمه کردی: مسخره...انگار اجبارش کرده بودن! ایش!
بعد از گذشتِ دقایقی مرگبار آروم به سمت راستت نگاه انداختی
جیمین مرکز نگاهت بود..
جز به جز صورتش رو توی مغزت برای بار هزارم حک کردی..
چشم هاش، بینی‌ش، لب هاش، فرم صورتش،موهاش،ابرو هاش، مژه هاش، همه چیش!
همون‌طور که به نظر خودت فقط چند ثانیه به جیمین خیره بودی، کلاس به پایان رسید
ناخودآگاه سری تکون دادی و به طرف تخته برگشتی..با ناباوری به ساعت دیواریِ کنار دیوار نگاه کردی
حدود بیست دقیقه بود بی‌وقفه به جیمین خیره بودی! و این خجالت آور بود
کتاب هات رو توی دستت گرفتی و با سرعت از کلاس خارج شدی..طوری که خداحافظی کردن از یادت رفت
سریع به کمدت رسیدی و در کمد رو باز کردی
سرت رو تا جایی که میشد توی کمد بردی تا کسی خجالتِ وحشناکت رو نبینه
آروم کتاب هات رو توی کوله‌ت گذاشتی و بعد از برداشتن چیپس از توی کیفت در کمد رو بستی
بدون نگاه کردن به اطراف از راهرو خارج شدی
باد خنکی که می‌وزید پوستت رو با سرمای خفیفی میخراشید و بین موهات پیچ و تاب میخورد
هوای تازه رو به ریه هات دعوت کردی و آروم وارد حیاط شدی
گوشه کوچیکی از حیاط رو انتخاب کردی و روی جدول نشستی
چیپس رو باز کردی و چند تا دونه چیپس رو بین انگشتات گرفتی
قبل از اینکه چیپس رو توی دهنت بزاری صدای اومدن شخصی وادارت کرد تا سرت رو بالا بیاری
کسی که توی یه قدمی‌ت ایستاده بود جیمین بود..
صدای ذهنت توی جمجمه‌ت پیچید: این چرا همه جا هستتتتتت؟؟
لبخند ضایع ایی زدی که جیمین کنارت نشست
صدای ضربان قلبت به قدری بلند بود که مطمئن بودی جیمین هم می‌تونه بشنوه!
بسته چیپس رو از توی دستت گرفت و شروع به خوردن کرد..
صدای خرد شدن چیپس بین دندون هاش به وضوح توی گوشت می‌پیچید
چند تا دونه چیپسی رو که توی دستت بود رو توی ظرف انداختی و با لبخند بلند شدی: من میرم.. چیپس برای خودتون!!
صدای جیمین با دهن پر و حرف های نصفه نیمه شنیده شد: چرا...نمی.. نمیشینی؟؟
محتویات داخل دهنش رو بلعید و ادامه داد: از من آزرده شدی؟ اذیتت کردم؟ یا ازم ناراحتی ؟ هیچی نمیگی..پیشم نمیشینی..منو میبینی سرخ میشی انگار که ازم عصبی ای!
دیدگاه ها (۹)

p³:صدایی که میخواست از طرفت حرف بزنه توی گلوت گیر کرده بودچن...

ادامه پارت سوم:::که انگشتش با قدرت بیشتری سرت رو بالا آورد: ...

سه پارتی از جئونننن)))p¹:بیست دقیقه به شروع کلاس مونده بود و...

چون حدود دو هفته میشه نمیتونم استوری بزارم..پست شدددد

پیوند جادو ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط