پارت262
#پارت262
سرشو کج کرد نیمچه لبخندی زد و دستشو روبازوم گذاشتم و گفت :
ااا پس تا اون موقعه باید صبر کنی چون من نمیتونم با مردی که زن داره باشم ...
دستمو رو دستش گذاشتم دست ظریفشو تو دستای مردونه م گرفتم :
مهسا باهام بازی میکنی ؟!
پوزخندی زد : بازی چرا ؟ خل شدی ؟!
شونه ایی بالا انداختم : نمیدونم خودمم نمیدونم مهسا گیج شدم من تو رو میخوام درسته قلبتو شکوندم ولی خب بهم مدرک نشون دادن ، من چیکار کنم ...
چینی به دماغش داد و با کنایه گفت : مگه هر چیز بهت نشون بدن تو باید قبول کنی ؟! شعید فتوشاپ باشه !!
حامد : نبود مهسا نبود ....
نگاهشو ازم گرفت : حامد تو منو روز عقد ول کردی رفتی تو منو نابود کردی غرورمو شکستی درسته نمیتونم ببخشمت هیچ وقت ولی خب شاید بتونم ب هر دومون فرصت بدم ...
با شنیدن حرفش کرسی امیدی تو دلم نشست لبمو با زیون تر کردم :
هر کاری میکنم که مثله قبل شی همون مهسای قبل !!!
دستشو از تو دستم بیرون کشید بی توجه به حرفم سرد گفت :
ممنون بابت همه چی روز خوش
بدون اینکه منتظر جوابم باشه در رو باز کرد و رفت بیرون !!
سرشو کج کرد نیمچه لبخندی زد و دستشو روبازوم گذاشتم و گفت :
ااا پس تا اون موقعه باید صبر کنی چون من نمیتونم با مردی که زن داره باشم ...
دستمو رو دستش گذاشتم دست ظریفشو تو دستای مردونه م گرفتم :
مهسا باهام بازی میکنی ؟!
پوزخندی زد : بازی چرا ؟ خل شدی ؟!
شونه ایی بالا انداختم : نمیدونم خودمم نمیدونم مهسا گیج شدم من تو رو میخوام درسته قلبتو شکوندم ولی خب بهم مدرک نشون دادن ، من چیکار کنم ...
چینی به دماغش داد و با کنایه گفت : مگه هر چیز بهت نشون بدن تو باید قبول کنی ؟! شعید فتوشاپ باشه !!
حامد : نبود مهسا نبود ....
نگاهشو ازم گرفت : حامد تو منو روز عقد ول کردی رفتی تو منو نابود کردی غرورمو شکستی درسته نمیتونم ببخشمت هیچ وقت ولی خب شاید بتونم ب هر دومون فرصت بدم ...
با شنیدن حرفش کرسی امیدی تو دلم نشست لبمو با زیون تر کردم :
هر کاری میکنم که مثله قبل شی همون مهسای قبل !!!
دستشو از تو دستم بیرون کشید بی توجه به حرفم سرد گفت :
ممنون بابت همه چی روز خوش
بدون اینکه منتظر جوابم باشه در رو باز کرد و رفت بیرون !!
۲.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.