بنفش من
بنفش من
Part3
+که... چشامو باز کردم دیدم یکی داره کتکش میزنه.. یکم دقت کردم دیدم همون پسرست که تو قبرستون بود...نمیدونم چم شد ولی پا به فرار گذاشتم و شروع به ریختن اشک کردم که بعد چند دقه به خودم اومدم و دیدم وسط یه جای تاریکم که گریم شدت گرفت... ک.. مک... کسی اینجا نیس....... شروع کردم به دویدن که خوردم به یکی و دیگه نمیدونم چی شد.... سیاهی
_بعد رفتن دختره شروع کردم به تغیب کردنش اول که رفت کافه بعدش رفت سوجو خرید و شروع به خوردن کرد همش زیر نظر داشتم وقتس دیدم اون مرد دستشو گرفته بود خون جلو چشامو گرفت و با یه مشت حرومش کردم و اون دختره فرار کرد و بزور تونستم پیداش کنم در حال اشک ریختن بود که تو بغلم از حال رفت
براید استایل بغلش کردم و بردمش تو ماشین نیم نگاهی بهش انداختم موهاش جلو صورتش رو گرفته بود که زدم کنار.... یه ادم چقد میتونه زیبا باشه
استارت رو زدم و به سمت عمارت حرکت کردم به یکی از زیر دستام زنگ زدم تا آمارشو برام در بیاره رسیدیم خونه بغلش کردم رو کاناپه گذاشتمش و رفتم دوش بگیرم
روای ات
+چشامو باز کردم رو کاناپه بودم ولی اینجا کجاست یه جای شیک و با کلاس تو خوابم هم فکر نمیکردم پامو بزارم اینجا...داشتم راه میرفتم که...
_به به بیدار شدی
+اون مرد رو دیدم که فقط با یه حوله جلوم ایستاده بود سریع جلو چشامو گرفتم
مم... ممنون که نجاتم دادی... من دیگه میرم
_کجا؟
+به تو چه؟
_مگه بی خانمان نشدی؟
+به تو ربطی نداره
_بهت پیشنهاد کار میدم....
.....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
Part3
+که... چشامو باز کردم دیدم یکی داره کتکش میزنه.. یکم دقت کردم دیدم همون پسرست که تو قبرستون بود...نمیدونم چم شد ولی پا به فرار گذاشتم و شروع به ریختن اشک کردم که بعد چند دقه به خودم اومدم و دیدم وسط یه جای تاریکم که گریم شدت گرفت... ک.. مک... کسی اینجا نیس....... شروع کردم به دویدن که خوردم به یکی و دیگه نمیدونم چی شد.... سیاهی
_بعد رفتن دختره شروع کردم به تغیب کردنش اول که رفت کافه بعدش رفت سوجو خرید و شروع به خوردن کرد همش زیر نظر داشتم وقتس دیدم اون مرد دستشو گرفته بود خون جلو چشامو گرفت و با یه مشت حرومش کردم و اون دختره فرار کرد و بزور تونستم پیداش کنم در حال اشک ریختن بود که تو بغلم از حال رفت
براید استایل بغلش کردم و بردمش تو ماشین نیم نگاهی بهش انداختم موهاش جلو صورتش رو گرفته بود که زدم کنار.... یه ادم چقد میتونه زیبا باشه
استارت رو زدم و به سمت عمارت حرکت کردم به یکی از زیر دستام زنگ زدم تا آمارشو برام در بیاره رسیدیم خونه بغلش کردم رو کاناپه گذاشتمش و رفتم دوش بگیرم
روای ات
+چشامو باز کردم رو کاناپه بودم ولی اینجا کجاست یه جای شیک و با کلاس تو خوابم هم فکر نمیکردم پامو بزارم اینجا...داشتم راه میرفتم که...
_به به بیدار شدی
+اون مرد رو دیدم که فقط با یه حوله جلوم ایستاده بود سریع جلو چشامو گرفتم
مم... ممنون که نجاتم دادی... من دیگه میرم
_کجا؟
+به تو چه؟
_مگه بی خانمان نشدی؟
+به تو ربطی نداره
_بهت پیشنهاد کار میدم....
.....
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
ممنون از حمایتتون🤍🌹
- ۶.۴k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط