رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۶
ارسلان، بریم با بابا حرف بزنیم
دیانا، بریم وایسا من لباسمو بپوشم
ارسلان، باهام رفتیم پیش بابا
نادر پیدر ارسلان، سلام پسرم سلام عزیزم صبحت بخیر
دیانا، ممنون صبح شما هم بخیر
ارسلان، منو دیانا میخواستیم یه موضوعی رو به شما بگیم
نادر،اول صبحی خیر باشه
ارسلان، خیر که هست
نادر، به سلامتی بگید
ارسلان، دیانا نمیخواد زنه شما بشه
نادر،نظرش مهم نیست مجبوری
ارسلان، یعنی چی من دیانا رو دوست دارم
نادر،مشکل اینجاست اون تورو دوست نداره درست میگم دیانا
دیانا، نه من ارسلان و دوست دارم اصلا نمیتونم اونو به چشم پسرم ببینم و شما رو به چشم همسر
نادر،از کی تا حالا این عشق سر گرفته
۲۶۵ تایی شدنمون مبارک ۳ تا پارت به این دلیل دادم
۲۷۰ تایی شدنمون ۴ تا پارت میدم
پارت ۶
ارسلان، بریم با بابا حرف بزنیم
دیانا، بریم وایسا من لباسمو بپوشم
ارسلان، باهام رفتیم پیش بابا
نادر پیدر ارسلان، سلام پسرم سلام عزیزم صبحت بخیر
دیانا، ممنون صبح شما هم بخیر
ارسلان، منو دیانا میخواستیم یه موضوعی رو به شما بگیم
نادر،اول صبحی خیر باشه
ارسلان، خیر که هست
نادر، به سلامتی بگید
ارسلان، دیانا نمیخواد زنه شما بشه
نادر،نظرش مهم نیست مجبوری
ارسلان، یعنی چی من دیانا رو دوست دارم
نادر،مشکل اینجاست اون تورو دوست نداره درست میگم دیانا
دیانا، نه من ارسلان و دوست دارم اصلا نمیتونم اونو به چشم پسرم ببینم و شما رو به چشم همسر
نادر،از کی تا حالا این عشق سر گرفته
۲۶۵ تایی شدنمون مبارک ۳ تا پارت به این دلیل دادم
۲۷۰ تایی شدنمون ۴ تا پارت میدم
۸.۰k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.