عشق...؟ P۷
عشق...؟ P۷
از زبان ات
چند روز میگذره و همچنان کوک. منو یادش نمیاد واقعا دارم حرص میخورم تصمیم گرفتم برگردم ب کارم تو کمپانی بودم ک یهو یکی خورد بعم دقیقا همون جایی ک اولین بار با کوک چشم تو چشم شدیم همینجوری بهم خوردیم و گرفتم اون مرده هم منو کرفت وقتی تو چشاش نگاه کردم کوک بود ک یهو دستشو گذاشت رو سرش و یکم داد زد نگرامش شدم و صورتشو تو دستام گاب کردم و گفتم
+هوبی چیزیت شده بریم بیمارستان
_فک کنم گیزی یادم اومد منو تو قبلا همینجوری خوردیم بهم؟
+اره دقیقا همینجا بهم خوردیم تو گرفتیم و چشم تو چشم شدیم
_اره یادم اومد
+همه چی داره یادت میاد یواش یواش کوک بیا باهم قرار بزاریم و خاطره هایی ک باهم داشتیمو مرور کنیم شاید اون موقع همه چی یادت بیاد
_نمیدونم باید فک کنم
+باشه فک کن و بهم بگو من دیگه میرم بای
_اوهوم بایــ..
ک لپشو بوسیدم و رفتم
از زبان کوک
ات لپمو بوسید رفت ولی چرا قرمز شدم وای چرا لبخند زدم وای چرا ذوق کردم واییی من چم شده
قراره برای اهنگ جدید تو خونه ی نامجون جمع بشیم و در مورد اهنگ فک کنیم بنویسیم بسازیم و......(فک کنینی اهنگ ران رو قرارع بنویسن)
رسیدیم خونه نامجون رفتیم داخل
چند یاعت بعد
همه ی کارامون رو مردیم ک تهیونگ برگشت گفت
🐯:از ات چ خبر چیزی یادت اومد
🐨:راس میگه هنو هیچی یادت نمیاد
_امروز خوردم بهش و یاد ی خاطره افتادم ات گفت بیا قرار بزاریم و تموم خاطراتمون رو مرور کنیم ک اون وقت شاید یادت بیاد
🐱خب ویخوای باهاش قرار بزاری
_نمیدونم باید فک کنم
🐹بهتره باهاش قرار بزاری درسته بچس ولی واقعادوست داره تموم اون مدتی ک تو کما بودی میومد صب تا شب بالا سرت وایمیستاد اون واقعاعاشقته پسر
فعالیت ها خیلی کمه اکه ۱۰۵تاییمون کنین از تهیونگ ی فیک خیلی خیلی خوب میزارم همراه با این فیک کوک
از زبان ات
چند روز میگذره و همچنان کوک. منو یادش نمیاد واقعا دارم حرص میخورم تصمیم گرفتم برگردم ب کارم تو کمپانی بودم ک یهو یکی خورد بعم دقیقا همون جایی ک اولین بار با کوک چشم تو چشم شدیم همینجوری بهم خوردیم و گرفتم اون مرده هم منو کرفت وقتی تو چشاش نگاه کردم کوک بود ک یهو دستشو گذاشت رو سرش و یکم داد زد نگرامش شدم و صورتشو تو دستام گاب کردم و گفتم
+هوبی چیزیت شده بریم بیمارستان
_فک کنم گیزی یادم اومد منو تو قبلا همینجوری خوردیم بهم؟
+اره دقیقا همینجا بهم خوردیم تو گرفتیم و چشم تو چشم شدیم
_اره یادم اومد
+همه چی داره یادت میاد یواش یواش کوک بیا باهم قرار بزاریم و خاطره هایی ک باهم داشتیمو مرور کنیم شاید اون موقع همه چی یادت بیاد
_نمیدونم باید فک کنم
+باشه فک کن و بهم بگو من دیگه میرم بای
_اوهوم بایــ..
ک لپشو بوسیدم و رفتم
از زبان کوک
ات لپمو بوسید رفت ولی چرا قرمز شدم وای چرا لبخند زدم وای چرا ذوق کردم واییی من چم شده
قراره برای اهنگ جدید تو خونه ی نامجون جمع بشیم و در مورد اهنگ فک کنیم بنویسیم بسازیم و......(فک کنینی اهنگ ران رو قرارع بنویسن)
رسیدیم خونه نامجون رفتیم داخل
چند یاعت بعد
همه ی کارامون رو مردیم ک تهیونگ برگشت گفت
🐯:از ات چ خبر چیزی یادت اومد
🐨:راس میگه هنو هیچی یادت نمیاد
_امروز خوردم بهش و یاد ی خاطره افتادم ات گفت بیا قرار بزاریم و تموم خاطراتمون رو مرور کنیم ک اون وقت شاید یادت بیاد
🐱خب ویخوای باهاش قرار بزاری
_نمیدونم باید فک کنم
🐹بهتره باهاش قرار بزاری درسته بچس ولی واقعادوست داره تموم اون مدتی ک تو کما بودی میومد صب تا شب بالا سرت وایمیستاد اون واقعاعاشقته پسر
فعالیت ها خیلی کمه اکه ۱۰۵تاییمون کنین از تهیونگ ی فیک خیلی خیلی خوب میزارم همراه با این فیک کوک
۱۵.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.