وقتی کریسمس رو با اکس روانیت....
[ترجیحا فیلم پوستر رو ببینید]
جونگکوک
مطمئن نبودم کارم درسته یا نه شاید منم مثل اون شدم
از استرس پام میلرزید واقعا نمیدونستم راه درستیه یا نه....قلبم میگفت تو نبودش دارم نابود میشم ، دلتنگ بودم....مغزم میگفت تنت میخاره مگه ، روانیه کار دستت میده باز
مزدی به شونم خورد و جعبه از دستم افتاد
×ببخشید...واو چقدر خوشگله...بفرمایید
ا.ت: عا...عام ب..بله ممنون
×من باید برم خداحافظ
مرد سری تکون داد و دور شد و من موندم و کادو شاید اصلا خوب نبود براش سگ شکلاتی و ساعت و عطر محبوبش....واقعا دیگه چیزی به ذهنم نمیرسید چون اولین کریسمسی هست که کوک تو خاطرمه حتی به عنوان اکس
نشستم روی صندلی پارک که تازه متوجه صدای ظربه شدم سرمو چرخوندم و دیدم مرد لبوفروشی برا هر کس که لبو میگیره اسمی روی یک انگشتر یا گردنبند انتخابی حک میکنه نفهمیدم چیشد که رفتم جلوش و لبو گرفتم نفهمیدم چطوری رو گردنبند به انگلیسی حک کرد سردترین عشق شکلاتی
_دختر معمولا آدمای اینجا اسم حک میکنن یا چیزایی مثل زندگی من اما تو یکم متفاوتی
ا.ت: وقتی یاد کسی که دوستش دارم میفتم این چیزیه که یادم میاد
_حتما خیلی عاشق همید مبارک باشه...کریسمس مبارک
ا.ت: کریسمس مبارک
زنجیر رو توی جیبم گذاشتم هنوز مونده بودم چیکار کنم کوک...دیوونه شده بود
~~~فلش بک~~~
دارم از ترس میمیرم این پسر یه تختش کمه منو نصف شبی دزدیده...خیلی وقت بود اینکارا چرندو نمیکرد نگاه به دست و پای بستم کردم قبل از اینکه تلاشی کنم در اتاق باز شد و لامپش روشن کوک مسا شده امد تو
کوک: شنیدم یه دختر کوچولویی دیروز با یه مردی بیرون بوده
ا.ت: مرد کجا بوده بازم کن
کوک: مرد که پر ریخته ولی خانم کوچولو باید فقط با یکیش بمونه
ا.ت: کوک میخوای مزخرف نگی یا نه؟اون برادرم بود چند باز بهت بگم؟
کوک: هه برادر ناتنی برادر نیست ممکنه ...هدفش یچی دیگه باشه کوچولو
ا.ت: هوففف باشه کوک باشهههه دیگه سمتش نمیرم بازم کن
کوک: نوچ باید تقاص کارتو بدی
ا.ت: کوک تو مستی نمیدونی چیکار میکنی
حرفی نزد و رفت بیرون دو دقیقه بعد با یه مرد برگشت که برادرم بود ولی دست و پاش بسته بود و دهنش خونی با دیدنم تعجب کرد
اونهو: ا.ت!اینجا چخبره
ا.ت: شاید دیروز نباید میرفتیم بیرون این قضیه داره هربار الکی تکرار میشه کوک منو میبنده آدمو میاره میزنه ...
اونهو: من برادرتم مشکلی نداره که
کوک: اوهو خیلیم مشکل داره عوضی...اگه تا ۱۰۰ ظربه نگاه ا.ت نکردی که هیچی ولی هر نگاهت ۵۰ بار دیگه هم اضافه داره
زنجیر دستشو تاب داد و شروع کرد زدن عربهای اونهو تو گوشام میپیچید و گریه میکردم اما میدونستم اگه از کوک بخوام ولش کنه منم به روز دیگه ای اذیت میکنه...۱۰۰ ظربه تموم شد سرمو بالا اوردم و کوک رو دیدم که ....
چطور بود
۳۰❤
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.