سناریو...
⋆وقتی مستی و ازشون درخواست های چرت و پرت میکنی
P2_LAST
جیمین
ا.ت نگام میکرد اما چیزی نمیگفت توی دستش شیشه الکل بود بازوشو گرفتم
جیمین: خیلی مستی؟
ا.ت: یا...میدونی چیه؟
جیمین: چیو
ا.ت: من یه جوراب گوگولی تو خوابم دیدم...اونو میخوام اما هیجا نمونش پیدا نکردم
جیمین: شب بخواب فردا میریم فروشگاه دنبالش
ا.ت: نههه فردا نه الاننننن
جیمین: چگی!چیگم؟(عزیزم!الان؟)
ا.ت: کُرهههه(معلومهههه/ارههههه)
جیمین: ا.ت بگیر بخواب شبی از کجا بیارم
[نیم ساعت بعد]
جیمین: نخ صورتی رو بده
ا.ت: یُگی(اینجا/بفرما) سرشم روبان پشمالو بزن
جیمین: اوکی اوکی...
(شما در حال دوختن جوراب هستید و تو جیمین رو مجبور کردی برات شب ساعت ۳ جوراب عروسکی بدوزه)
تهیونگ
ا.ت: ببین من نمیدونم یا میشوریشون یا میشوریشون
ته: آخه ا.ت این گونی سنگو چطوری من بشورم چی میگی
ا.ت: من نمیدونم اینقدر زحمت کشیدم یکی یکی از رو زمین جمع کردم شده این گونی حالا تو هم باید کمکم کنی
ته: باشه باشه کمک میکنم ولی خب بزار بعد از مهمونی
ا.ت: میرم به مامانت میگم پسرش نمیزاره سنگای کوچه رو بشورم
ته: خو برو بگو معلومه طرف منو میگیره
ا.ت: ميگما
ته: بگو
ا.ت: میگماااا
ته: بگووووو
[کمی بعد]
مامان: ته پسر یکم تمیز تز بشور
ته: مامانننننن ول کنننن(بیحال)
ا.ت: بشور بدو
ته: جدا نمیبخشمت
مامان: اِی اِی خاک به سرم چطوری جرعت میکنی به عروس دست گلم اینجوری بگی نمیبینی چقدر زحمت کشیده جمع کرده
تهیونگ ویو: خدایا خودت نجاتم بده سنگ ریزه نشسته بودم که شستم...هق...خدا فکر کنم مامانمم مسته
جونگکوک
[اون مسته و درخواستای عجیب میکنه]
کوک: ا.ت خب بیا یه بار راه بیا باهام بزار این هویج رو بکنم توت
ا.ت: کوک از جلو چشمام گم میشی یا نه(کلافه)
کوک: خب بزار برم رو دیوار نقاشی کنم
ا.ت: جرعت داری بکن
کوک: خب پس نزار فردا برم مدرسه
ا.ت: کوک تو ۲۷ سالته ول کن دیگه
کوک: ا،تتتت
P2_LAST
جیمین
ا.ت نگام میکرد اما چیزی نمیگفت توی دستش شیشه الکل بود بازوشو گرفتم
جیمین: خیلی مستی؟
ا.ت: یا...میدونی چیه؟
جیمین: چیو
ا.ت: من یه جوراب گوگولی تو خوابم دیدم...اونو میخوام اما هیجا نمونش پیدا نکردم
جیمین: شب بخواب فردا میریم فروشگاه دنبالش
ا.ت: نههه فردا نه الاننننن
جیمین: چگی!چیگم؟(عزیزم!الان؟)
ا.ت: کُرهههه(معلومهههه/ارههههه)
جیمین: ا.ت بگیر بخواب شبی از کجا بیارم
[نیم ساعت بعد]
جیمین: نخ صورتی رو بده
ا.ت: یُگی(اینجا/بفرما) سرشم روبان پشمالو بزن
جیمین: اوکی اوکی...
(شما در حال دوختن جوراب هستید و تو جیمین رو مجبور کردی برات شب ساعت ۳ جوراب عروسکی بدوزه)
تهیونگ
ا.ت: ببین من نمیدونم یا میشوریشون یا میشوریشون
ته: آخه ا.ت این گونی سنگو چطوری من بشورم چی میگی
ا.ت: من نمیدونم اینقدر زحمت کشیدم یکی یکی از رو زمین جمع کردم شده این گونی حالا تو هم باید کمکم کنی
ته: باشه باشه کمک میکنم ولی خب بزار بعد از مهمونی
ا.ت: میرم به مامانت میگم پسرش نمیزاره سنگای کوچه رو بشورم
ته: خو برو بگو معلومه طرف منو میگیره
ا.ت: ميگما
ته: بگو
ا.ت: میگماااا
ته: بگووووو
[کمی بعد]
مامان: ته پسر یکم تمیز تز بشور
ته: مامانننننن ول کنننن(بیحال)
ا.ت: بشور بدو
ته: جدا نمیبخشمت
مامان: اِی اِی خاک به سرم چطوری جرعت میکنی به عروس دست گلم اینجوری بگی نمیبینی چقدر زحمت کشیده جمع کرده
تهیونگ ویو: خدایا خودت نجاتم بده سنگ ریزه نشسته بودم که شستم...هق...خدا فکر کنم مامانمم مسته
جونگکوک
[اون مسته و درخواستای عجیب میکنه]
کوک: ا.ت خب بیا یه بار راه بیا باهام بزار این هویج رو بکنم توت
ا.ت: کوک از جلو چشمام گم میشی یا نه(کلافه)
کوک: خب بزار برم رو دیوار نقاشی کنم
ا.ت: جرعت داری بکن
کوک: خب پس نزار فردا برم مدرسه
ا.ت: کوک تو ۲۷ سالته ول کن دیگه
کوک: ا،تتتت
۴.۸k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.