رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۴۷
دیانا، نمینمیخوام بوست ماله خودت لحاف رو از روم کشیدم و بلند شدم به سمت دستشویی رفتم
ارسلان، عه چرا اینجوری کردی بیا خوبی کن
دیانا، از دستشویی اومدم رفتم سرمیز
ارسلان، براش لقمه گرفتم دیانا
دیانا، هوم
ارسلان، برات لقمه گرفتم بخور
دیانا، ممنون نمیخوام
ارسلان، وا چرا
دیانا، خودم دست دارم عیش رومو ازش گرفتم
ارسلان، عزیزم چرا اینجوری میکنی من فقط میخواستم بیدارت کنم صبحانه بخوری
دیانا، مرسی ممنون
ارسلان، چرا اِینِ غریبه ها حرف میزنی
دیانا، من عادی صحبت میکنم
ارسلان، بخاطر اون چیزی که شده عصابش خورده اگه زیاد به پروپاش ببیچم بد میشه ولش
.. بعد صبحانه ..
دیانا، رفتم رو کاناپه دراز کشیدم
ارسلان، رفتم کنارش صداش زدم دیانا
پارت ۴۷
دیانا، نمینمیخوام بوست ماله خودت لحاف رو از روم کشیدم و بلند شدم به سمت دستشویی رفتم
ارسلان، عه چرا اینجوری کردی بیا خوبی کن
دیانا، از دستشویی اومدم رفتم سرمیز
ارسلان، براش لقمه گرفتم دیانا
دیانا، هوم
ارسلان، برات لقمه گرفتم بخور
دیانا، ممنون نمیخوام
ارسلان، وا چرا
دیانا، خودم دست دارم عیش رومو ازش گرفتم
ارسلان، عزیزم چرا اینجوری میکنی من فقط میخواستم بیدارت کنم صبحانه بخوری
دیانا، مرسی ممنون
ارسلان، چرا اِینِ غریبه ها حرف میزنی
دیانا، من عادی صحبت میکنم
ارسلان، بخاطر اون چیزی که شده عصابش خورده اگه زیاد به پروپاش ببیچم بد میشه ولش
.. بعد صبحانه ..
دیانا، رفتم رو کاناپه دراز کشیدم
ارسلان، رفتم کنارش صداش زدم دیانا
۷.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.