رمان مرز عشق
رمان مرز عشق🫀
پارت ۶
شروارش رو درآورد. خوابد روی تخت. خوابیدم روش و لباش برو میک زدم.
۸مین بعد
از لباش دل کندم و از روش بلند شدم؛ میخواست یه مدل دیگه باهاش س*ک*س
کنم. بخواطر همین. بهش گفتم:
ارسلان: میخوام یه مدل دیگه بهات س*ک*س کنم.
حرفی نزد همون طور که خوابده بود باهاش رو بالا دادم و لیس عمیق و طولانی از
ک*س*ک*ش*ش تا نافش لیس زدم. که آه اش رفتم بالا.
دیانا: نکن مو مورم میشه.
ارسلان: انقدر خوش مزه بود میخوام یه بار دیگه هم لیس بزنم(خمار)
دیانا: نه تورو خدااااا.
انقدر التماس کرد که دیگه مجبور شدم لیسی نزنم. پاهاش رو بالا تر دادم و واردش کردم. جیقه نسیتاٰ بلندی زد چند بار دیگه واردش کردم. مردونگیم رو توش نگه داشتم سرم رو به بالاتنش نزدیک کردم و سینه اش رو میک زدم.
۱۰مین بعد
ازش بیرون کشیدم کنارش خوابیم. یکم که خستگیم در رفت رفتم اتاق خودم دوش گرفتم؛ یه کت و شلوار مشکی آماده کردم و کفشم روهم گذاشتم پایینش
دیگه خسته بودم و خوابیدم.
تا یه ۱۵دقیقه ی دیگه میزارم.
حمایت ها کمه ها حمایت میخوام.
دوستون دارم نفسام🖤💜
پارت ۶
شروارش رو درآورد. خوابد روی تخت. خوابیدم روش و لباش برو میک زدم.
۸مین بعد
از لباش دل کندم و از روش بلند شدم؛ میخواست یه مدل دیگه باهاش س*ک*س
کنم. بخواطر همین. بهش گفتم:
ارسلان: میخوام یه مدل دیگه بهات س*ک*س کنم.
حرفی نزد همون طور که خوابده بود باهاش رو بالا دادم و لیس عمیق و طولانی از
ک*س*ک*ش*ش تا نافش لیس زدم. که آه اش رفتم بالا.
دیانا: نکن مو مورم میشه.
ارسلان: انقدر خوش مزه بود میخوام یه بار دیگه هم لیس بزنم(خمار)
دیانا: نه تورو خدااااا.
انقدر التماس کرد که دیگه مجبور شدم لیسی نزنم. پاهاش رو بالا تر دادم و واردش کردم. جیقه نسیتاٰ بلندی زد چند بار دیگه واردش کردم. مردونگیم رو توش نگه داشتم سرم رو به بالاتنش نزدیک کردم و سینه اش رو میک زدم.
۱۰مین بعد
ازش بیرون کشیدم کنارش خوابیم. یکم که خستگیم در رفت رفتم اتاق خودم دوش گرفتم؛ یه کت و شلوار مشکی آماده کردم و کفشم روهم گذاشتم پایینش
دیگه خسته بودم و خوابیدم.
تا یه ۱۵دقیقه ی دیگه میزارم.
حمایت ها کمه ها حمایت میخوام.
دوستون دارم نفسام🖤💜
- ۴.۷k
- ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط