جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part: 61
A
رفتیم توی اتاق
دیانا: کی شما راه دادبرین بیرون
مهگل: دیانا خانم ما موندنی نیستیم اومدم فقط کارت عروسیمونو بهت بدم
- کی تو کارت عروسی درست کردی
مهگل: عزیزم اون روزی که تو اومدی پیشم یه کارت عروسی درست کردم مخصوص خود دیانا
- از آلمان
مهگل: آره
دیانا: کارت عروسیو دادین الانم گم شین بیرون
مهگل: تند نرو الان میریم
- مهگل به نظرم کلا بیا بریم بیرون
نیکا: الحق که عاقلی ولی برای ول کردن بقیه
- تو هم برام نموندی
نیکا: ما خیلی دوست داشتیم باهات بمونیم ولی خودت نمیخوای رفتی با یه زنیکه هرزه
- پس بهتره ما نباشیم مهگل بیا بریم
از اتاق زدیم بیرون
مهگل: ارسلان چرا این کار میکنی چرا نذاشتی باهاشون صحبت کنم
- صحبت چی همون دفعه اول کرمتو ریختی
مهگل: چه کرمی چی میگی
- رفتی کارت عروسیو بهش میدی بعد میگی این مخصوص خودته
مهگل: مگه من دروغ گفتم کارت عروسیمو دارم دعوتش کنم
-مهگل ساکت باش مهگل «باداد و کمی اروم»
مهگل: باشه«با ترس»
-اونم میگه باش چشم حتما میام «با داد»
مهگل: باشه ارسلان ولم کن «با بغض»
رفتم بیرون
- سوار ماشین شو
مهگل بدون هیچ حرفی سوار ماشین شد
ماشین روشن کردم حرکت کردم سمت خونه مهگل
- پیاده شو
مهگل: خداحافظ
بعد رفتن مهگل حرکت کردم سمت خونه
زنگ زدم به دیانا
جواب نداد
پیام دادم
« دیانا ببین مجبورم چیکار کنم»
پیام داد
« مجبوری طوری ازش طرفداری میکردی که تا حالا برای من اینجوری طرفداری نکردی برای خواهر تو برای رفیقاتم همینطور»
پیام دادم
« عزیزم دو هفته دیگه تمام این چی از سرمون میره»
پیام داد
« پس تا دوهفته کاریم نداشته باش بتونم آرامش داشته باشم»
پیام دادم
« چرا جواب تلفنمو ندادی»
دیگه هیچی نگفت
رسیدم خونه
الهه: چی شد ارسلان
- مامان روز تخمی بود دیانا خودم قهر کرد
الهه: چرا
پارت اخر شب
part: 61
A
رفتیم توی اتاق
دیانا: کی شما راه دادبرین بیرون
مهگل: دیانا خانم ما موندنی نیستیم اومدم فقط کارت عروسیمونو بهت بدم
- کی تو کارت عروسی درست کردی
مهگل: عزیزم اون روزی که تو اومدی پیشم یه کارت عروسی درست کردم مخصوص خود دیانا
- از آلمان
مهگل: آره
دیانا: کارت عروسیو دادین الانم گم شین بیرون
مهگل: تند نرو الان میریم
- مهگل به نظرم کلا بیا بریم بیرون
نیکا: الحق که عاقلی ولی برای ول کردن بقیه
- تو هم برام نموندی
نیکا: ما خیلی دوست داشتیم باهات بمونیم ولی خودت نمیخوای رفتی با یه زنیکه هرزه
- پس بهتره ما نباشیم مهگل بیا بریم
از اتاق زدیم بیرون
مهگل: ارسلان چرا این کار میکنی چرا نذاشتی باهاشون صحبت کنم
- صحبت چی همون دفعه اول کرمتو ریختی
مهگل: چه کرمی چی میگی
- رفتی کارت عروسیو بهش میدی بعد میگی این مخصوص خودته
مهگل: مگه من دروغ گفتم کارت عروسیمو دارم دعوتش کنم
-مهگل ساکت باش مهگل «باداد و کمی اروم»
مهگل: باشه«با ترس»
-اونم میگه باش چشم حتما میام «با داد»
مهگل: باشه ارسلان ولم کن «با بغض»
رفتم بیرون
- سوار ماشین شو
مهگل بدون هیچ حرفی سوار ماشین شد
ماشین روشن کردم حرکت کردم سمت خونه مهگل
- پیاده شو
مهگل: خداحافظ
بعد رفتن مهگل حرکت کردم سمت خونه
زنگ زدم به دیانا
جواب نداد
پیام دادم
« دیانا ببین مجبورم چیکار کنم»
پیام داد
« مجبوری طوری ازش طرفداری میکردی که تا حالا برای من اینجوری طرفداری نکردی برای خواهر تو برای رفیقاتم همینطور»
پیام دادم
« عزیزم دو هفته دیگه تمام این چی از سرمون میره»
پیام داد
« پس تا دوهفته کاریم نداشته باش بتونم آرامش داشته باشم»
پیام دادم
« چرا جواب تلفنمو ندادی»
دیگه هیچی نگفت
رسیدم خونه
الهه: چی شد ارسلان
- مامان روز تخمی بود دیانا خودم قهر کرد
الهه: چرا
پارت اخر شب
۷.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.