پارت 2
پارت 2
+اتاق تاریک بود نتونستم درست ببینم کیه ولی میدونستم همون مرده اومد اباژور کنار تخت و روشن کرد کنار تخت نشست که به دستم که پر از خون بود نگاهی کرد که میخواستم بلند بشم ولی انگار جونی تو بدن من نبود بغض کردم که اقای پارک داد زد
_ قرصای این دختر کجاست
+با بی جونی گفتم چیزی نیست
_تو اینجا حق نداری رو حرف من حرف بزنی (داد)
+با دادی که زد بغضم ترکید یه اشک از گونم اومد پایین که سعی کردم خودم بلند بشم انگار جونی تو بدنم نبود چند بار سعی کردم نشد بار اخر جیغ زدم
+چرا نمیتونم رو پاهام وایسم(جیغ و گریه)
که یهو صورتم سوخت فهمیدم بهم سیلی زده که منو با اون وضعیت کتک زد و انداخت توی زیرزمین کتک هاش برام عادی بود چون بابام هم همینکار و باهام میکرد بیخودی میومد و منو به باد کتک میگرفت منو انداخت توی زیر زمین و با داد گفت
_اینم عاقبت داد زدن توی خونه ی من مثل اینکه لیاقت خوبی نداری
+بدنم درد میکرد دستم و نمیتونستم تکون بدم میدونستم شکسته دوباره اون سرفه ها شروع شد انقدر سرفه کردم و خون بالا اوردم که بیهوش شدم
ویو جیمین
رفتم تو اتاقم شروع کردم به مشروب خوردن انقدر خوردم که بیهوش شدم
صبح بلند شدم دوش گرفتم رفتم پایین
صبحانه خوردم رفتم به دختره سر بزنم
که رفتم در و که باز کردم دیدم کل بدنش خونی بود تعجب کردم رفتم جلو نبضشو گرفتم ضعیف میزد پوزخندی زدم و گفتم
_ مقصر همش خودتی دختر(پوزخند)
_بلندش کردم بردمش توی حموم و گذاشتمش تو وان وقتی بدنش و گزاشتم تو وان
وان پر خون شد شستمش اوردمش بیرون به زخمای بدنش پماد زدم یکی از لباسای خودم و تنش کردم و گذاشتمش رو تخت خودم و رفتم به مین سو زنگ بزنم
_الو سلام مین سو
&سلام خوبی جیمین
_ممنون میتونی یه یه لحظه بیای خونه ی من
&اره الان میام
_دمت گرم
نیم ساعت گذشت که در خونه رو زدن اجوما در و باز کرد و مین سو اومد تو که گفتم
_مین سو بیا تو اتاق خودم
&الان میام
_اومد تو اتاق وقتی اون دختر و دید گفتم
_مین سو این دختر و چکش کن ببین چیزیش نیس
&جمین تو چیکار کردی با این دختر که انقدر صورتش داغون شده
_تو به اونش دیگه کار نداشته باش
&از دست تو.... دستش انگار شکسته باید گچ بگیره
_میتونی اینجا انجام بدی؟
& نه باید ببریش بیمارستان
_باش ممنون که اومدی
&خواهش خدافظ
+چشمام و باز کردم اون مرد و بالا سرم دیدم ترسیدم قلبم داشت تند تند میزد که برگشت سمتم و گفت
_به به خانم بیدار شدن مقررات اینجا رو بهت بگم
1.داد زدن نداریم
2. اعتراض نداریم
3.با من غذا میخوری با من میخوابی(منحرفای عزیز خواب عادی و میگه🫡)
4.فرار کنی خودتو مرده فرض کن
و همین الانم بلند شو باید بریم بیمارستان
+بلند شدم پام درد میکرد نمیتونستم وایسم با هر بدبختی که میشد رفتم پایین دنبال اون مرد...
+اتاق تاریک بود نتونستم درست ببینم کیه ولی میدونستم همون مرده اومد اباژور کنار تخت و روشن کرد کنار تخت نشست که به دستم که پر از خون بود نگاهی کرد که میخواستم بلند بشم ولی انگار جونی تو بدن من نبود بغض کردم که اقای پارک داد زد
_ قرصای این دختر کجاست
+با بی جونی گفتم چیزی نیست
_تو اینجا حق نداری رو حرف من حرف بزنی (داد)
+با دادی که زد بغضم ترکید یه اشک از گونم اومد پایین که سعی کردم خودم بلند بشم انگار جونی تو بدنم نبود چند بار سعی کردم نشد بار اخر جیغ زدم
+چرا نمیتونم رو پاهام وایسم(جیغ و گریه)
که یهو صورتم سوخت فهمیدم بهم سیلی زده که منو با اون وضعیت کتک زد و انداخت توی زیرزمین کتک هاش برام عادی بود چون بابام هم همینکار و باهام میکرد بیخودی میومد و منو به باد کتک میگرفت منو انداخت توی زیر زمین و با داد گفت
_اینم عاقبت داد زدن توی خونه ی من مثل اینکه لیاقت خوبی نداری
+بدنم درد میکرد دستم و نمیتونستم تکون بدم میدونستم شکسته دوباره اون سرفه ها شروع شد انقدر سرفه کردم و خون بالا اوردم که بیهوش شدم
ویو جیمین
رفتم تو اتاقم شروع کردم به مشروب خوردن انقدر خوردم که بیهوش شدم
صبح بلند شدم دوش گرفتم رفتم پایین
صبحانه خوردم رفتم به دختره سر بزنم
که رفتم در و که باز کردم دیدم کل بدنش خونی بود تعجب کردم رفتم جلو نبضشو گرفتم ضعیف میزد پوزخندی زدم و گفتم
_ مقصر همش خودتی دختر(پوزخند)
_بلندش کردم بردمش توی حموم و گذاشتمش تو وان وقتی بدنش و گزاشتم تو وان
وان پر خون شد شستمش اوردمش بیرون به زخمای بدنش پماد زدم یکی از لباسای خودم و تنش کردم و گذاشتمش رو تخت خودم و رفتم به مین سو زنگ بزنم
_الو سلام مین سو
&سلام خوبی جیمین
_ممنون میتونی یه یه لحظه بیای خونه ی من
&اره الان میام
_دمت گرم
نیم ساعت گذشت که در خونه رو زدن اجوما در و باز کرد و مین سو اومد تو که گفتم
_مین سو بیا تو اتاق خودم
&الان میام
_اومد تو اتاق وقتی اون دختر و دید گفتم
_مین سو این دختر و چکش کن ببین چیزیش نیس
&جمین تو چیکار کردی با این دختر که انقدر صورتش داغون شده
_تو به اونش دیگه کار نداشته باش
&از دست تو.... دستش انگار شکسته باید گچ بگیره
_میتونی اینجا انجام بدی؟
& نه باید ببریش بیمارستان
_باش ممنون که اومدی
&خواهش خدافظ
+چشمام و باز کردم اون مرد و بالا سرم دیدم ترسیدم قلبم داشت تند تند میزد که برگشت سمتم و گفت
_به به خانم بیدار شدن مقررات اینجا رو بهت بگم
1.داد زدن نداریم
2. اعتراض نداریم
3.با من غذا میخوری با من میخوابی(منحرفای عزیز خواب عادی و میگه🫡)
4.فرار کنی خودتو مرده فرض کن
و همین الانم بلند شو باید بریم بیمارستان
+بلند شدم پام درد میکرد نمیتونستم وایسم با هر بدبختی که میشد رفتم پایین دنبال اون مرد...
۱۹.۳k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.