فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
سوءتفاهم قشنگ
پارت3
*ویو تهیونگ*
داشتم دوربینارو میدیدم کاماا همشونو دیدم که یهو کوک زنگ زد بهم :
کوک_سلام داداش دوربینارو چک کردی؟
ته_ارع دیدم برای چی؟
کوک_مطمئنی؟آخه...
ته_چیشده بگو؟
کوک_آخه یک دختر موقع که اون سوجون احمق داشته بسته رو میداده به طرف رو دیده تازه.....
ته_خو من فکر کردم چی میخواد بگه اوکی مواده دیگه
کوک_نگو سوجون بت نگفته؟
ته_چیووووو قشنگ توضیح بده!
کوک_سوجون یکی از افراد اونا رو کشته و اون دخترم اونجا بوده احمق اگه بره کلانتری و چهره تونو شناسایی کنن بدبختی دیگه !
ته_ایییی وای سوجون اوفففف.....میتونی اون دخترو پیدا کنی؟
کوک_باشه یه جوری حل میکنیم پیداش میکنم
ته_جو نده نمک دختره رو پیدا کن
کوک_منم خسته نیستم مرسی که داری خواهش میکنی من نوکرتم....
تلفنو روش قطع کردم چون اگه میگف تا صب ادامه داشت این روند اون دختره.....همونی که دیدمش نباشه!؟
عجب معرکه ای شد خدا نکنه ترو گیر بیارم سوجون یک تیر حرومت میکنم !
*ویو ا.ت*
عییییی خداااااا پاهام درد میکنه.....
€آخه مگه مجبور بودی
_ بههههه داش وجی(وجدان) از این طرفا
€دیگه دیگه
ای پام
€آیا تو مجبور بودی
_آیا تو دلت کتک میخواهد
€نه خدافظ
عی بابا هر کی مدونه فکر میکنه خودرگیری دارم البته دارم ولی هنوز گرید 1 هست
اخخخخ پاهام رفتم دم در تا ایفون بزنم
هرچی میزدم بر نمیداشتن
1بار
2بار
3بار
........
9بار
هچیکی بر نمیداره خدااااااایاااااا الان من گوشیمم شارژ نداره زنگ بزنم به مامانم خدااا همینطور تو دلم غرغر میکردم که یاد اجوما افتادم اجوما دوست مامانم بود که خونه اونا ته کوچه بود
میتونستم برم خونشکن تا مامانم بیاد البته زشته پسر دارن البته پسرش همچین مالی هم نیس ولی بازم بده پس میرم میگم زنگ برنه به مامانم
همون طور که اسکیت ها تو پام بود رفتم سر کوچه تا بیام ایفون اجوما رو بزنم چیزی دور گردن و کمرم حلقه شد و دستی جلوی دهنم قرار گرفت
و سیاهی......
*فلش بک به یه ربع پیش----->
[ویو تهیونگ]
کوک تمام اطلاعات دختره رو در اورد پارک ا.ت 14 سالشه ک خونشون هم تو این کوچه اس باباشم دوتا ماشین داره و یک مغازه شیشه بری
اول کوچه جایی رو انتخاب کردم که تاریک باشه داشنم برنامه میریختپ فردا چطور بتونم بدزدمش که با صدای چرخ اسگیت سرم چرخید به اونور کوچه
خوب خوب نیازی به نقشه نیستش دستمالی رو از تو جیبم برداشتم و روش کمی اتر (مایع بی هوشی) ریختم و پیاده شدم از ماشین
دختره بی هوش شد و بغلش کردم و تو ماشین گذاشتمش خب
{ویو ا.ت}
سرم گیج میرفت و حسابی درد میکرد بدنمم کاملا بی حس بود صبر کن .... الان من کجام دقیقا چطور اومدم تو این اتاق
یک اتاق کاملا سیاه پرده سیاه پالکت سیاه تخت سیاه میز و کمد سیاه انتقش قدیمی نبود و کاملا مدرن
سوءتفاهم قشنگ
پارت3
*ویو تهیونگ*
داشتم دوربینارو میدیدم کاماا همشونو دیدم که یهو کوک زنگ زد بهم :
کوک_سلام داداش دوربینارو چک کردی؟
ته_ارع دیدم برای چی؟
کوک_مطمئنی؟آخه...
ته_چیشده بگو؟
کوک_آخه یک دختر موقع که اون سوجون احمق داشته بسته رو میداده به طرف رو دیده تازه.....
ته_خو من فکر کردم چی میخواد بگه اوکی مواده دیگه
کوک_نگو سوجون بت نگفته؟
ته_چیووووو قشنگ توضیح بده!
کوک_سوجون یکی از افراد اونا رو کشته و اون دخترم اونجا بوده احمق اگه بره کلانتری و چهره تونو شناسایی کنن بدبختی دیگه !
ته_ایییی وای سوجون اوفففف.....میتونی اون دخترو پیدا کنی؟
کوک_باشه یه جوری حل میکنیم پیداش میکنم
ته_جو نده نمک دختره رو پیدا کن
کوک_منم خسته نیستم مرسی که داری خواهش میکنی من نوکرتم....
تلفنو روش قطع کردم چون اگه میگف تا صب ادامه داشت این روند اون دختره.....همونی که دیدمش نباشه!؟
عجب معرکه ای شد خدا نکنه ترو گیر بیارم سوجون یک تیر حرومت میکنم !
*ویو ا.ت*
عییییی خداااااا پاهام درد میکنه.....
€آخه مگه مجبور بودی
_ بههههه داش وجی(وجدان) از این طرفا
€دیگه دیگه
ای پام
€آیا تو مجبور بودی
_آیا تو دلت کتک میخواهد
€نه خدافظ
عی بابا هر کی مدونه فکر میکنه خودرگیری دارم البته دارم ولی هنوز گرید 1 هست
اخخخخ پاهام رفتم دم در تا ایفون بزنم
هرچی میزدم بر نمیداشتن
1بار
2بار
3بار
........
9بار
هچیکی بر نمیداره خدااااااایاااااا الان من گوشیمم شارژ نداره زنگ بزنم به مامانم خدااا همینطور تو دلم غرغر میکردم که یاد اجوما افتادم اجوما دوست مامانم بود که خونه اونا ته کوچه بود
میتونستم برم خونشکن تا مامانم بیاد البته زشته پسر دارن البته پسرش همچین مالی هم نیس ولی بازم بده پس میرم میگم زنگ برنه به مامانم
همون طور که اسکیت ها تو پام بود رفتم سر کوچه تا بیام ایفون اجوما رو بزنم چیزی دور گردن و کمرم حلقه شد و دستی جلوی دهنم قرار گرفت
و سیاهی......
*فلش بک به یه ربع پیش----->
[ویو تهیونگ]
کوک تمام اطلاعات دختره رو در اورد پارک ا.ت 14 سالشه ک خونشون هم تو این کوچه اس باباشم دوتا ماشین داره و یک مغازه شیشه بری
اول کوچه جایی رو انتخاب کردم که تاریک باشه داشنم برنامه میریختپ فردا چطور بتونم بدزدمش که با صدای چرخ اسگیت سرم چرخید به اونور کوچه
خوب خوب نیازی به نقشه نیستش دستمالی رو از تو جیبم برداشتم و روش کمی اتر (مایع بی هوشی) ریختم و پیاده شدم از ماشین
دختره بی هوش شد و بغلش کردم و تو ماشین گذاشتمش خب
{ویو ا.ت}
سرم گیج میرفت و حسابی درد میکرد بدنمم کاملا بی حس بود صبر کن .... الان من کجام دقیقا چطور اومدم تو این اتاق
یک اتاق کاملا سیاه پرده سیاه پالکت سیاه تخت سیاه میز و کمد سیاه انتقش قدیمی نبود و کاملا مدرن
۶.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.