فیک تهیونگ
فیک تهیونگ
سوءتفاهم زیبا
پارت4
*ویو ا.ت*
بعد از اینکه خوب اتاقو از نظر گذروندم متوجه صدایی که از بیرون میومد شدم
*ویو تهیونگ*
دم در اتاقی که ا.ت رو گذاشته بودم با کوک صحبت میکردیم
( کوک _ تهیونگ + )
_خوب داداش با این حنا دختری در مزرعه میخوای چیکار کنی دقیقا؟
+خودمم نمیدونم
_هیچ نهایتش به عنوان بچت اونو به فرزندی بگیر
+ساکت شو
_حاجی تو جدی گرفتی انگار ها
+ساکت الان نمیدونم با این دختره چیکار کنم؟
_منم نظری ندارم
+هعیییی
*ویو ا.ت*
همینطوری مثل اینایی که از خاب بیدار شدن به در و دیوار خیره بودم که در باز شد و منم بدون دیدن طرف شروع کردم به فوش دادن :
_پسره الدنگ مفسد فی العرض فاقد ناموس الندگ کوری نمیبینی دماغم شکسته بی هوش بودم.....
نگاهم به دوتا پسر افتاد اولی که تو نگاه تعجب و خشم بود دومیم که پشتشو کرده بود به من و شونه هاش از خنده میلرزید
چقدر این پسرا کراشن موش بخورتتون ملوسک ها ماماناتون قربونتون بشه اوفففف چه جیگر هایین یکشون که موهای قهوه ای خوش حالتی با چشم های سبز و لب های متوسط و دماغ خوش فرمی داشت(تهیونگ)
دومیم سرشو چرخوند
اینا چرا اینقدر جیگرن خداااااااااا
این یکی موهاش مشکی بود و بلند ولی خوش حالت و چشمای مشکی داشت و دماغ مناسب صورتش با لبای متوسط(کوک)
€چقدر تو هیز شدی ا.ت
_خفه وجی
دست از خورد این دو پسر برداشتم و گفتم :
_چیه اینجوری نگا میکنن خوشگل ندیدن
دوباره اون پسر مو مشکیه خندش گرفت که پسر چشم رنگیه با تشر اسمشو صدا زد :
_کوک
همینطور نگاهمو بینشون میچرخوندم که مسر چشم رنگیه گفت
_____________________
های گایز من نویسنده kim bell هستم و این دوتا پارت رو من نوشتم و این پارت ادامه داری مشکلی برام پیش اومده و بعدا ادامه این پارتو مینویسم مرسی کنارم هستین بمونین برام گوبای🖑
سوءتفاهم زیبا
پارت4
*ویو ا.ت*
بعد از اینکه خوب اتاقو از نظر گذروندم متوجه صدایی که از بیرون میومد شدم
*ویو تهیونگ*
دم در اتاقی که ا.ت رو گذاشته بودم با کوک صحبت میکردیم
( کوک _ تهیونگ + )
_خوب داداش با این حنا دختری در مزرعه میخوای چیکار کنی دقیقا؟
+خودمم نمیدونم
_هیچ نهایتش به عنوان بچت اونو به فرزندی بگیر
+ساکت شو
_حاجی تو جدی گرفتی انگار ها
+ساکت الان نمیدونم با این دختره چیکار کنم؟
_منم نظری ندارم
+هعیییی
*ویو ا.ت*
همینطوری مثل اینایی که از خاب بیدار شدن به در و دیوار خیره بودم که در باز شد و منم بدون دیدن طرف شروع کردم به فوش دادن :
_پسره الدنگ مفسد فی العرض فاقد ناموس الندگ کوری نمیبینی دماغم شکسته بی هوش بودم.....
نگاهم به دوتا پسر افتاد اولی که تو نگاه تعجب و خشم بود دومیم که پشتشو کرده بود به من و شونه هاش از خنده میلرزید
چقدر این پسرا کراشن موش بخورتتون ملوسک ها ماماناتون قربونتون بشه اوفففف چه جیگر هایین یکشون که موهای قهوه ای خوش حالتی با چشم های سبز و لب های متوسط و دماغ خوش فرمی داشت(تهیونگ)
دومیم سرشو چرخوند
اینا چرا اینقدر جیگرن خداااااااااا
این یکی موهاش مشکی بود و بلند ولی خوش حالت و چشمای مشکی داشت و دماغ مناسب صورتش با لبای متوسط(کوک)
€چقدر تو هیز شدی ا.ت
_خفه وجی
دست از خورد این دو پسر برداشتم و گفتم :
_چیه اینجوری نگا میکنن خوشگل ندیدن
دوباره اون پسر مو مشکیه خندش گرفت که پسر چشم رنگیه با تشر اسمشو صدا زد :
_کوک
همینطور نگاهمو بینشون میچرخوندم که مسر چشم رنگیه گفت
_____________________
های گایز من نویسنده kim bell هستم و این دوتا پارت رو من نوشتم و این پارت ادامه داری مشکلی برام پیش اومده و بعدا ادامه این پارتو مینویسم مرسی کنارم هستین بمونین برام گوبای🖑
۶.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.