My vampire partner part : ۵۶
فقط یکی از خاله هایش دنیلا دوشیزه یخی اشتیاقش را درک میکرد ولی نمیتوانست بدون درد یخ زدگی پوستش توسط او لمس شود
این را درک میکرد ولی به دلایلی دنیلا این برایش سخت نبود و حس نمیکرد که به آن نیاز دارد در حالی که اِما حس میکرد کم کم بدون حس لمس شدن میمیرد
موجوداتی از لور که عشاق قابل قبولی برای او بودند، مثل شیاطین خوب در نیواورلئان کمیاب بودند و اکثرشان که وقتی جوانتر بود دور اطراف خانه گشت میزدند ، برایش چیزی بیشتر از برادران بزرگتر نبودند
برادرانی با شاخ
شیاطین کمیابی که غریبه بودند اصولا صف نمیکشیدند تا با او در ارتباط باشند
حتی آنها وال هال را پیدا کردند جایی که خانیشان با مه محصور شده بود و صدای وحشتناک رعد و برق بطور مداوم شنیده میشد.
چند سال قبل در یک شب وقتی یکی دیگر از مردان انسان جذاب و زیبا در یکی از کلاسهای شبانه اش از او خواست که فردا بعد از ظهر برای قهوه یکدیگر را ملاقات کنند ، بالاخره فهمید که تنها خواهد ماند
اِما از استارباکس بیزار بود
متوجه شد که هرگز نمیتواند با مردی از نژاد خودش باشد و نمیتواند با بیشتر کسانی که از نژاد خودش نیستن هم باشد
دیر یا زود متوجه ماهیت او میشدند
دلیلی که او کسی را در زندگی اش پیدا نمیکرد... یک جشن....؟ غذا و نوشیدنی...؟ یک پیک نیک...؟
او که عوض نمیشد، پس.....
بعد که او تصادفا به انسانی برخورد کرد تا ببیند چه چیزی را از دست داده
لمس های داغ....عطر جذاب مردانه....
متوجه شد که چیزهای زیادی را از دست داده و این ناراحت کننده بود.
حالا اِما یک لیکای بیرحم ولی بطرز الهی جذاب داشت که بنظر میرسید نمیتواند دستانش را از روی او بردارد
میترسید که حتی اگر از او متنفر است به لمسش جذب شود.
میترسید کاری کند که باعث شود برای لمس شدن التماس کند
اِما پرسید : + اگه خوابم ببره چی؟
صدایش آرام بود و لحن کشیده اش بیشتر مشخص بود
_ بخواب ، اشکالی نداره
گردن و شانه هایش را ماساژ داد
اِما دوباره ناله کرد و سرش را به سینه ی او تکیه داد
جوری بنظر میرسید که انگار هرگز به این صورت لمس نشده
تسليم مطلق ج*نس*ی نبود ولی جیمین فکر میکرد که او هر چیزی میدهد تا کارش را ادامه دهد
بنظر میرسید برای این حریص و گرسنه است
او روزهایی را در قبیله اش به خاطر میاورد
همه هر کسی از سرو کول دیگری بالا میرفتند و مردها بهانه ای برای لمس زنهایشان پیدا میکردند و اگر کارتان را خوب انجام دهید به معنای واقعی کلمه صدها تشكر دریافت میکنید
اینم از پارت بعدی لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
این را درک میکرد ولی به دلایلی دنیلا این برایش سخت نبود و حس نمیکرد که به آن نیاز دارد در حالی که اِما حس میکرد کم کم بدون حس لمس شدن میمیرد
موجوداتی از لور که عشاق قابل قبولی برای او بودند، مثل شیاطین خوب در نیواورلئان کمیاب بودند و اکثرشان که وقتی جوانتر بود دور اطراف خانه گشت میزدند ، برایش چیزی بیشتر از برادران بزرگتر نبودند
برادرانی با شاخ
شیاطین کمیابی که غریبه بودند اصولا صف نمیکشیدند تا با او در ارتباط باشند
حتی آنها وال هال را پیدا کردند جایی که خانیشان با مه محصور شده بود و صدای وحشتناک رعد و برق بطور مداوم شنیده میشد.
چند سال قبل در یک شب وقتی یکی دیگر از مردان انسان جذاب و زیبا در یکی از کلاسهای شبانه اش از او خواست که فردا بعد از ظهر برای قهوه یکدیگر را ملاقات کنند ، بالاخره فهمید که تنها خواهد ماند
اِما از استارباکس بیزار بود
متوجه شد که هرگز نمیتواند با مردی از نژاد خودش باشد و نمیتواند با بیشتر کسانی که از نژاد خودش نیستن هم باشد
دیر یا زود متوجه ماهیت او میشدند
دلیلی که او کسی را در زندگی اش پیدا نمیکرد... یک جشن....؟ غذا و نوشیدنی...؟ یک پیک نیک...؟
او که عوض نمیشد، پس.....
بعد که او تصادفا به انسانی برخورد کرد تا ببیند چه چیزی را از دست داده
لمس های داغ....عطر جذاب مردانه....
متوجه شد که چیزهای زیادی را از دست داده و این ناراحت کننده بود.
حالا اِما یک لیکای بیرحم ولی بطرز الهی جذاب داشت که بنظر میرسید نمیتواند دستانش را از روی او بردارد
میترسید که حتی اگر از او متنفر است به لمسش جذب شود.
میترسید کاری کند که باعث شود برای لمس شدن التماس کند
اِما پرسید : + اگه خوابم ببره چی؟
صدایش آرام بود و لحن کشیده اش بیشتر مشخص بود
_ بخواب ، اشکالی نداره
گردن و شانه هایش را ماساژ داد
اِما دوباره ناله کرد و سرش را به سینه ی او تکیه داد
جوری بنظر میرسید که انگار هرگز به این صورت لمس نشده
تسليم مطلق ج*نس*ی نبود ولی جیمین فکر میکرد که او هر چیزی میدهد تا کارش را ادامه دهد
بنظر میرسید برای این حریص و گرسنه است
او روزهایی را در قبیله اش به خاطر میاورد
همه هر کسی از سرو کول دیگری بالا میرفتند و مردها بهانه ای برای لمس زنهایشان پیدا میکردند و اگر کارتان را خوب انجام دهید به معنای واقعی کلمه صدها تشكر دریافت میکنید
اینم از پارت بعدی لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید
- ۱۱.۵k
- ۰۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط