My vampire partner part : ۵۵

_ میبرمت حمام خوب نیست که اینجوری بخوابی
+ پس بزار خودم اینکارو بکنم
وقتی پوتینش را درآورد چشمانش کاملا باز شد تا به او نگاه کرد
+ لطفا، دلم نمیخواد منو برهنه ببینی
وقتی کنارش دراز کشید پرسید.
_ چرا؟
در حالی که به چشمانش نگاه میکرد انتهای طره ی فر موهایش را گرفت و از چانه اش کنار زد.
پوستش مانند زیر مژه هایش رنگ پریده بود پس رنگ پریده ی پوستش با سفیدی چشمانش هماهنگ بود و فقط مژه های پرپشت تیره اش بینشان تفاوت ایجاد میکرد
این برایش جذاب بود
و نگاه کردن به آنها حس عجیب آشنایی داشت
_ چرا؟
اخم کرد
+ چون من از اینجور چیزا خجالت میکشم
_ میذارم لباس زیرت بمونه
اِما ناامیدانه میخواست حمام کند
این تنها چیزی بود که می توانست او را گرم کند
وقتی خون آشام چشمانش را بست و لرزید جیمین تصمیمش را گرفت
قبل از این که حتی بتواند اعتراض کند او را فقط با لباس زیرهایش برهنه کرد سپس خودش کاملا برهنه شد و او را در آغوش گرفت
هر دویشان را درون وان برد و او را بین رانهای خودش نشاند
در آب گرم پای آسیب دیده اش به دست خون آشام مالیده شد و باعث شد بدنش منقبض شود
لیکا برهنه و برانگیخته بود و لباس زیر اِما عملا لباس زیر نبود چون یک شورت تسمه ای پوشیده بود
جیمین یک دست سنگینش را روی شانه ی او گذاشت
یک ثانیه بعد انگشت دست دیگرش را حس کرد که خط شورت بندی که پوشیده بود را دنبال میکند لیکا خرناس کشید
_ این لذتبخشه
درست وقتی که درون آب منقبض شد و سعی کرد بلند شود جیمین موهایش را یک طرف شانه اش گذاشت ، هر دو دستش را روی گردنش گذاشت و با شست هایش آنجا را فشار داد
با وجود خجالت بیمارگونه اش بلند ناله کرد
جیمین خرناس کشید
_ آروم جونور
در مقابل تلاش هایش او را بسمت خودش برگرداند
وقتی کاملا روی آ*ل*ت برانگیخته اش لم داد، جیمین هيسی کشید و لرزید و واکنشش باعث گرمایی درون اِما شد.
ولی از ترس اینکه فکر کند به س‌*ک*س با او تمایل دارد خودش را کنار کشید
یک کالبدشناس لازم نبود که بفهمد بدنشان با هم جور در نمیاید.
+ آروم
با لمسهایی ماهرانه به ماساژ دادن گرهی که روی شانه اش بود ادامه داد
وقتی بار دیگر او را به خودش چسباند تنها کشمکشی که داشت درونی بود و خوشحال بود که هیچ کس نمیتواند این تلاش رقت بار را ببیند
الا الان او را مامور کرد تا کاملا مقابل او آرام باشد و بدنش سست شود
چیزی که هیچکس در مورد اِما نمیدانست این بود که دوست داشت لمس شود.
عاشقش بود
حتی بیشتر از این چون این کاملا بندرت پیش میآمد
هر چند که خانواده اش به روش منضبطانه و سختگیرانه ای مهربان بودند ولی میخواستند او را سرسخت بار بیاورند

اینم از پارت بعدی لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید عزیزان گل
دیدگاه ها (۱)

My vampire partner part : ۵۶

My vampire partner part : ۵۷

My vampire partner part : ۵۴

یه جمله بگین که صدای شکستن شدن قلبتون رو شنیدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط