cursed bloods 17

درحالت عادی باید بهش یک برو بابایی میگفتم‌ و اَداش رو در میاوردم..
ولی انگار نمیتونستم با خودم کنار بیام..
لحن تهدید وارش خیلی ناخواسته داشت منو تحت کنترل خودش قرار می‌داد...
و این،به طور افتضاحی حس خوبی بهم میده.. نگاش کردم که دستشو دور کمرم محکم تر کرد و گفت:
-خودت ازم چی میخوای؟




سوالش کاری کرد جا بخورم:
-میخوام دست از سرم برداری و اینقدر هرجایی که میرم ظاهر نشی.. البته راه دیگه ای هم داری.. بهم بگو تو کی ای؟





لحظه ی پایانی رقص کم کم داشت فرا می‌رسید..لبخند مرموزی زد و برای دو ثانیه نگاهش رو ازم گرفت:
-من؟من کسی نیستم که باید نگران شناختنش باشی..خودتی!




اخمی کردم:
-اول تهدیدم میکنی و بعد میگی میخوام بشناسمت؟واقعا غیرقابل پیش بینی ای





در مقابل جدیتم خندید و قبل از اینکه موزیک قطع شه چرخوندم و محکم گرفتم و توی صورتم گفت:
-جالبه..منم همین حسو به تو دارم





از تحرکی که داشتیم شروع کردم نفس نفس زدن.. گفتم:
-تنها چیزی که ازت دریافت نکردم حسه..بهم بگو،چرا داری بازی میکنی؟
جاسوسی مگه نه؟یا فرض کنیم نیستی..
دلیل اینکه میخوای اعتمادم رو جلب کنی ولی خودت کمی بهم اعتماد نداری چیه؟




همه حالا از پیست رقص رفته بودن و ما دوتا توی همون حالت مونده بودیم و همه ی نگاه های مزخرفشون روی ما دوتا بود..
گفت:
-خواستم یک بار شانسم رو امتحان کنم و حداقل به عنوان یک دوست برات باشم،،این مشکلش چیه؟




گفتم:
-مشکلش اینه که تو داری دروغ میگی..اصلا ولش کن،حوصله ندارم..





ولش کردم و از اون جا فاصله گرفتم... قدم هاش رو پشت سرم حس کردم.. اخم ریزی کردم و کلافه گفتم:
-الان دقیقا برای چی دنبالمی؟




گفت:
-چون جوابم رو نگرفتم





گفتم:
-فقط تنهام بزار!





نرفت که گفتم:
-خیلی خب باشه باشه.. فردا شب دوباره میبینیم همو قبوله؟





لبخند زد و پر انرژی درحالی که به سمت در خروجی می‌رفت گفت:
-عالیه..
پس فردا شب توی اون بازار میبینمت..
به خاطر یکسری دلایل جشن افتاد برای فردا.. خب دیگه خدافظ پرنسس





چشم غره ای اومدم که از در خارج شد،تا خواستم برگردم سمت جایگاهم یکی دستمو گرفت ‌و در گوشم گفت:
-اون خوشتیپ خواستنی که داشت با نگاهش میخوردت کی بود؟





به زویی با یک حالت وادف نگاه کردم:
-خ..خوشتیپ خواستنی؟هه..داره حالم بهم میخوره این یارو فقط خیلی سیریشه





چشماش گرد شد و با تعجب گفت:
-تو توی این مسائل یا خیلی احمقی یا خیلی کاربلد..
پس بگو چرا همه ی پسرا جذبت میشن به خاطر اینه که به هیچ کدومشون علاقه نشون نمیدی..شاید باید برای الیم هم





حرفشو خورد و ضایع نگام کرد،گفتم:
-چیه؟من که از همون اول میدونستم دوسش داری..
فقط باید بهت بگم سلیقت افتضاحه خواهر
دیدگاه ها (۲۳)

cursed bloods 18

cursed bloods 19

cursed bloods 16

cursed bloods 15

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۸

کاراکتر ISFP

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط