cursed bloods 16

خنثی و کمی عصبی نگاش کردم..
رنگ نگاهش تغییر نکرد،هنوزم جوری بود که من بیشتر از تو قوانین رو بلدم و الان از بازی دادنت دارم لذت میبرم..



ولی آخه چرا اینقدر اهمیت میدم؟الان کار مهم تری دارم خدااا.. سریع دامنم رو توی دستام گرفتم و خواستم برم سمت در ورودی که پوزخند کم رنگی زد:
-انگار زیادی عجله داری..عجیبه،دنبال این میگردی؟



برگشتم و مشکوک به دستش نگاه کردم..اون،گردنبند من دست اون چیکار میکنه؟..میدونستم!



سریع رفتم سمتش که گردنبند رو برد عقب و توی یک ثانیه غیبش کرد..عصبی گفتم:
-این بازی کثیف رو تمومش کن..صبر منم یک حدی داره!





گفت:
-فکر میکردم زرنگ تر از این حرفا باشی..خیلی به مغز پوکت فشار اوردی تا منو به یاد بیاری



عصبی پامو کوبیدم به زمین که خونسرد دستمو گرفت و وارد پیست رقص کرد.. دستشو دور کمرم حلقه کرد و گفت:
-اخی پرنسس کوچولوم وحشی شده..
نزدیکه توی قصرش جلوی این همه ادم بهم حمله کنه و کلی ابروریزی برای پادشاه..
پدری که حتی نمیزاره دخترش یک لیوان آب بدون‌ اجازش بخوره به وجود بیاره..
کم کم داره گریم میگیره برات..
البته تو اگه این محدودیت ها برات مهم بود توی همچین قمارخونه هایی ظاهر نمیشدی..
به هرحال صبر مردم هم یه حدی داره دیگه پرنسس!



اخم کردم و سعی کردم موقع رقص کمی ازش فاصله بگیرم ولی دستش پشت کمرم این اجازه رو بهم نمیداد..خیلی،خیلی سفت گرفته بود منو..



گفتم:
-با این عوضی بازی ها میخوای به کجا برسی؟تو الان توی کشور و قصر منی..یه بشکن بزنم به خاطر کلی جرم سرتو جلوم میبرن و تو..با وجود اینکه اینو میدونی بازم داری تهدیدم میکنی؟
ببین پسر جون من میترسم..اما توی خیال هات!
ولی بکش از زندگیم بیرون و اون گردنبند رو پس بده تا با کسی اشنا نشدی که نباید اشنا بشی!





از بالا نگاهی بهم انداخت:
-باید خیلی با دل و جرات باشی که با اینکه توی چنگ خودمی بازم حرف از قدرتت توی جایی که اینقدرم آدم حسابت نمیکنن که یک غذا بهت بدن،میزنی!
اون گردنبند رو میخوای؟براش بجنگ..غافلگیری های زیادی توی راهه بازی تازه شروع شده پرنسس!




از استرسی که بهم وارد شده بود دستم رو روی شونه اش مشت کردم... سریع مشتم رو باز کردم و گفتم:
-ا..این کارم عمدی نبود..




نگاهمو از چشم های بی روحش گرفتم و به دور و ور نگاه کردم:
-ازم چی میخوای؟





چرخوندم و گفت:
-فقط میخوام بیشتر بشناسمت.





گفتم:
-اونوقت که چی بشه؟







گفت:
-خیلی چیزا...و حالا،به من نگاه کن!
دیدگاه ها (۴)

cursed bloods 17

cursed bloods 18

cursed bloods 15

cursed bloods 14

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ¹⁵..و اون سریع فشار دستاش رو دورم کم کرد و ب...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط