پارت ۹۰ زندگی جونگمه
پارت ۹۰ زندگی جونگمه
یکی از پسرا اومد از دست جونگمه گرفت کشیدش رو زمین برد انداخت تو ماشین
جونگمه از درد بیهوش شد
با کوک کاری نداشتن ولی کوک به زور افتاد دنبالشون
کوک و تهیونگ رو هم بردن کارخونه خرابه
پسرا و جونگمه رو بستن به صندلی
رو جونگمه آب یخ ریختن به هوش اومد
کوک:نکن عوضی😭😠
پسره:تو خفه شو
تهیونگ:چرا این کارا رو میکنید😖
پسره:هع بچه جون کسی حق نداره به من بگه کارش بده،بعد این زنیکه به من حمله میکنه😏
خودم سرش رو میبرم میزارم جلوتون
کوک:تورو خدا ولمون کنید😭
جونگمه:قبوله من رو بکشید ولی کوک و تهیونگ رو بزارید برن😥
کوک:چی داری میگی😡
پسره:خیله خب
پسره رفت دستای جونگمه رو باز کرد از دستش گرفت هول داد رو زمین
کوک زمزه میکرد:لطفا 😭با جونگمه کاری نداشته باش😭تورخداااااااا
پسره چاقو رو گذاشت رو گلو جونگمه
کوک انقدر گریه کرد از حال رفت
یه ماشین در رو شکوند اومد تو
اول نامجون از ماشین اومد بیرون داد زد:یاااااااه🤬
بعد پسرا از ماشین اومدن بیرون(پسرا از منظور جیهوپ و جیمین و سوکجین و شوگا)
تونستن از پس اون پسرایی که میخواستن به جونگمه و پسرا صدمه بزنن بر بیان
جیمین و یونگی دویدن سمت کوک و تهیونگ
طنابدستاشون رو باز کردن ؛ یونگی کوک رو برد خونه
تهیونگ درحالت گریه کنان دوید سمت جونگمه
جونگمه حالش خوب نبود ولی به تهیونگ هی میگفت:من حالم خوبه گریه نکن:)
تهیونگ:چیکار کنم😭من خیلی بی عرضه ام که نتونستم ازت محافظت کنم😓
جونگمه:آیگو،چیزی نشده که🙂
تهیونگ:الان خیلی زود زود از حال میری باید بریم بیمارستان
جونگمه:ایی 🤢من برم بیمارستان حالم بدتر میشه
تهیونگ:عا،ببخشید حواسم نبود😶
تهیونگ جونگمه رو هم برد خونه
رفتن دیدن یونگی بالا سر کوک خوابش برده
تهیونگ:خونت شده مسافر خونه
جونگمه:مسافرای دوست داشتنی
تهیونگ:فدای دل پاکت
جونگمه رفت کوک رو از رو کاناپه بغل کرد برد گذاشت روتخت به تهیونگ هم گفت یونگی رو ببره بزاره پیش کوک
تهیونگ:بهت افتخار میکنم😐اهمیت نمیدی کی باشه فقط به فکر راحتیشی😂
جونگمه:از وقتی اومدم اینجا ملافه هارو سالی ۶۵ بار میشورم😂
یکی از پسرا اومد از دست جونگمه گرفت کشیدش رو زمین برد انداخت تو ماشین
جونگمه از درد بیهوش شد
با کوک کاری نداشتن ولی کوک به زور افتاد دنبالشون
کوک و تهیونگ رو هم بردن کارخونه خرابه
پسرا و جونگمه رو بستن به صندلی
رو جونگمه آب یخ ریختن به هوش اومد
کوک:نکن عوضی😭😠
پسره:تو خفه شو
تهیونگ:چرا این کارا رو میکنید😖
پسره:هع بچه جون کسی حق نداره به من بگه کارش بده،بعد این زنیکه به من حمله میکنه😏
خودم سرش رو میبرم میزارم جلوتون
کوک:تورو خدا ولمون کنید😭
جونگمه:قبوله من رو بکشید ولی کوک و تهیونگ رو بزارید برن😥
کوک:چی داری میگی😡
پسره:خیله خب
پسره رفت دستای جونگمه رو باز کرد از دستش گرفت هول داد رو زمین
کوک زمزه میکرد:لطفا 😭با جونگمه کاری نداشته باش😭تورخداااااااا
پسره چاقو رو گذاشت رو گلو جونگمه
کوک انقدر گریه کرد از حال رفت
یه ماشین در رو شکوند اومد تو
اول نامجون از ماشین اومد بیرون داد زد:یاااااااه🤬
بعد پسرا از ماشین اومدن بیرون(پسرا از منظور جیهوپ و جیمین و سوکجین و شوگا)
تونستن از پس اون پسرایی که میخواستن به جونگمه و پسرا صدمه بزنن بر بیان
جیمین و یونگی دویدن سمت کوک و تهیونگ
طنابدستاشون رو باز کردن ؛ یونگی کوک رو برد خونه
تهیونگ درحالت گریه کنان دوید سمت جونگمه
جونگمه حالش خوب نبود ولی به تهیونگ هی میگفت:من حالم خوبه گریه نکن:)
تهیونگ:چیکار کنم😭من خیلی بی عرضه ام که نتونستم ازت محافظت کنم😓
جونگمه:آیگو،چیزی نشده که🙂
تهیونگ:الان خیلی زود زود از حال میری باید بریم بیمارستان
جونگمه:ایی 🤢من برم بیمارستان حالم بدتر میشه
تهیونگ:عا،ببخشید حواسم نبود😶
تهیونگ جونگمه رو هم برد خونه
رفتن دیدن یونگی بالا سر کوک خوابش برده
تهیونگ:خونت شده مسافر خونه
جونگمه:مسافرای دوست داشتنی
تهیونگ:فدای دل پاکت
جونگمه رفت کوک رو از رو کاناپه بغل کرد برد گذاشت روتخت به تهیونگ هم گفت یونگی رو ببره بزاره پیش کوک
تهیونگ:بهت افتخار میکنم😐اهمیت نمیدی کی باشه فقط به فکر راحتیشی😂
جونگمه:از وقتی اومدم اینجا ملافه هارو سالی ۶۵ بار میشورم😂
۱۸.۶k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.