Devil...
Devil...
پارت بیست ...
__________
ویو ا.ت
تهیونگ آروم ا.ت رو از روی تخت بلند کرد ...
ته:هی دختر خوبی؟!
ات:ا،اوهوم...
ا.ت سرش رو بالا آورد که
یونگی:ببینم گردنت کبود شده....جونگکوک داشت خفت میکرد؟!
ات:نه نه ...
یونگی:ا.ت نترس....
ات:نه به خدا فقط گلوم رو چسبیده بود و همین ....
جیمین:از فشاری که به گردنت اومده معلومه فقط گردنت رو گرفته....
نامجون دست ا.ت رو گرفت و روی دو زانو هاش پایین تخت نشست
نامجون:ا.ت...ما به خاطر خودت میگیم اما...سعی کن زیاد سربهسر جونگکوک نزاری ....اون خیلی عصبانی نمیشه ولی اگر عصبانی بشه مهار و کنترل کردنش با خداست ....
ما بهت اعتماد داریم پس تو هم به ما اعتماد کن ...یکم میریم بیزون برو دوش بگیر و برگرد ...پایین منتظرتم خانوم کوچولو
نامجون لبخند آرومی زد و بلند شد
نامجون:پسرا بهتره بریم بیرون ...
همه رفتند و جین آخرین کسی بود که میخواست بره بیرون ...کمی مکث کرد و سمت ا.ت برگشت آروم لب زد
سوکجین: میتونی برای همه چیز روی من حساب کنی حتی اگر خواستی فرار کنی هم کمکت میکنم ا.ت....هرچند بهتره فرار کنی(جمله آخر خیلی آروم طوری که فقط خودش بشنوه گفت).....
جین بیرون رفت....ا.ت یه دوش چند دقیقه گرفت و بیرون اومد لباس هایش رو پوشید و شروع به خشک کردن موهاش کرد
جک:بهشون گوش نده
با صدای جک ا.ت ترسید و برگشت سمت در
ات:ت،تو از کجا پیدات شد!؟
جک:همین الان اومدم ...بهشون اعتماد نکن اونا دوست چندین و چند ساله جونگکوک هستند....
سرش رو پایین انداخت و نیشخند صدا داری زد
جک:هیچوقت دوستشون رو به تو نمیفروشن و سمتت نمیان....بهتره بیای سمتم تا از جونگکوک خلاص بشی....اینطوری کار منم آسون میکنی (جمله آخر دوباره خیلی آروم)
جک از اتاق بیرون رفت ا.ت نگاهی تو آینه کرد ...چرا همه چی داره عجیب میشه!؟....چجوری باید بفهمه اینجا چه خبره !؟....بین سه تا گروه مونده به جک اعتماد کنه یا پسرا ....یا اصلا به جونگکوک اعتماد کنه؟!....
از اتاق بیرون رفت ....آروم از پله ها پایین رفت و به مبلی که پسرا نشسته بودن نزدیک شد ...نگاهی بهشون کرد....جونگکوک نبود ....میتونست به جونگکوک اعتماد کنه؟!....هرچی نباشه جونگکوک بهش میخورد لیدرشون باشه و بیشتر مورد اعتماد بود با همه کار های که میکرد...
جین:ا.ت چرا نمیشینی؟؟...بیا میخوایم فیلم بزاریم
نگاهی به جین کرد ....جین هم مورد اعتماد بود.... میتونست سوال های ذهنش رو بپرسه....
کنار جین نشست و فیلم رو پلی کردن....
وسط های فیلم بود که صدای در اومد و جونگکوک وارد خونه شد...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
پارت بیست ...
__________
ویو ا.ت
تهیونگ آروم ا.ت رو از روی تخت بلند کرد ...
ته:هی دختر خوبی؟!
ات:ا،اوهوم...
ا.ت سرش رو بالا آورد که
یونگی:ببینم گردنت کبود شده....جونگکوک داشت خفت میکرد؟!
ات:نه نه ...
یونگی:ا.ت نترس....
ات:نه به خدا فقط گلوم رو چسبیده بود و همین ....
جیمین:از فشاری که به گردنت اومده معلومه فقط گردنت رو گرفته....
نامجون دست ا.ت رو گرفت و روی دو زانو هاش پایین تخت نشست
نامجون:ا.ت...ما به خاطر خودت میگیم اما...سعی کن زیاد سربهسر جونگکوک نزاری ....اون خیلی عصبانی نمیشه ولی اگر عصبانی بشه مهار و کنترل کردنش با خداست ....
ما بهت اعتماد داریم پس تو هم به ما اعتماد کن ...یکم میریم بیزون برو دوش بگیر و برگرد ...پایین منتظرتم خانوم کوچولو
نامجون لبخند آرومی زد و بلند شد
نامجون:پسرا بهتره بریم بیرون ...
همه رفتند و جین آخرین کسی بود که میخواست بره بیرون ...کمی مکث کرد و سمت ا.ت برگشت آروم لب زد
سوکجین: میتونی برای همه چیز روی من حساب کنی حتی اگر خواستی فرار کنی هم کمکت میکنم ا.ت....هرچند بهتره فرار کنی(جمله آخر خیلی آروم طوری که فقط خودش بشنوه گفت).....
جین بیرون رفت....ا.ت یه دوش چند دقیقه گرفت و بیرون اومد لباس هایش رو پوشید و شروع به خشک کردن موهاش کرد
جک:بهشون گوش نده
با صدای جک ا.ت ترسید و برگشت سمت در
ات:ت،تو از کجا پیدات شد!؟
جک:همین الان اومدم ...بهشون اعتماد نکن اونا دوست چندین و چند ساله جونگکوک هستند....
سرش رو پایین انداخت و نیشخند صدا داری زد
جک:هیچوقت دوستشون رو به تو نمیفروشن و سمتت نمیان....بهتره بیای سمتم تا از جونگکوک خلاص بشی....اینطوری کار منم آسون میکنی (جمله آخر دوباره خیلی آروم)
جک از اتاق بیرون رفت ا.ت نگاهی تو آینه کرد ...چرا همه چی داره عجیب میشه!؟....چجوری باید بفهمه اینجا چه خبره !؟....بین سه تا گروه مونده به جک اعتماد کنه یا پسرا ....یا اصلا به جونگکوک اعتماد کنه؟!....
از اتاق بیرون رفت ....آروم از پله ها پایین رفت و به مبلی که پسرا نشسته بودن نزدیک شد ...نگاهی بهشون کرد....جونگکوک نبود ....میتونست به جونگکوک اعتماد کنه؟!....هرچی نباشه جونگکوک بهش میخورد لیدرشون باشه و بیشتر مورد اعتماد بود با همه کار های که میکرد...
جین:ا.ت چرا نمیشینی؟؟...بیا میخوایم فیلم بزاریم
نگاهی به جین کرد ....جین هم مورد اعتماد بود.... میتونست سوال های ذهنش رو بپرسه....
کنار جین نشست و فیلم رو پلی کردن....
وسط های فیلم بود که صدای در اومد و جونگکوک وارد خونه شد...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#fake
۱۷.۸k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.