امشب ستارگان را خوابانده ام
امشب ستارگان را خوابانده ام
نفس ها را قطع کرده ام
تمام ساعت های شهر را از کار انداخته ام
امشب فکرم را پی تعطیلی فرستاده ام
حتی از زمین خواسته ام برای امشب جاذبه را بیخیال شود
امشب تنها جاذبه
تنها روشنی این شهر
چشمهای تو خواهد بود
................................
دلتنگم
لبخند دروغکی چرا؟
خوب نیستم
مثل قرصی که نیمه شب، بدون آب گیر میکند
گیر کردهام در گلوی زندگی
کاش میتوانستم راحت حرف بزنم
چیزی بگویم از دلتنگی
میان آدمهای این اتاق مجازی
فقط میگویم دلتنگم
این سکوت را دوست دارم
لال بودن را ترجیح میدهم
وقتی کسی نیست عمق درد پنهان
شده در حرفهایم
را حس کند
.................................
فراموشت کردهام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که میبارد
پنجره را میبندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود!
پاییز را
تنها از روی تقویم میشناسم!
فراموشت کردهام
اما…
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ میشود…
نفس ها را قطع کرده ام
تمام ساعت های شهر را از کار انداخته ام
امشب فکرم را پی تعطیلی فرستاده ام
حتی از زمین خواسته ام برای امشب جاذبه را بیخیال شود
امشب تنها جاذبه
تنها روشنی این شهر
چشمهای تو خواهد بود
................................
دلتنگم
لبخند دروغکی چرا؟
خوب نیستم
مثل قرصی که نیمه شب، بدون آب گیر میکند
گیر کردهام در گلوی زندگی
کاش میتوانستم راحت حرف بزنم
چیزی بگویم از دلتنگی
میان آدمهای این اتاق مجازی
فقط میگویم دلتنگم
این سکوت را دوست دارم
لال بودن را ترجیح میدهم
وقتی کسی نیست عمق درد پنهان
شده در حرفهایم
را حس کند
.................................
فراموشت کردهام
و حالا
همه چیز عادی شده
باران که میبارد
پنجره را میبندم
دیگر یادم نیست
غروب جمعه
چه ساعتی بود!
پاییز را
تنها از روی تقویم میشناسم!
فراموشت کردهام
اما…
گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن
تنگ میشود…
۱۸۳.۸k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲