فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part³⁰
وارد عمارت شدن
جئون حتی بهش اجازه نداد که دستش از دستش خارج کنه تا از ماشین پیاده شه
همون طوی هر دو از ماشین خارج شدن
جلوی عمارت ایستاد
از این عمارت با رئیسش ترس داشت
با کشیده شدن دستش دنبالش به داخل رفت
با باز شدن در هوای سرد خانه به بدن ظریفش بر خورد کرد
لرز کوچیکی کرد و وارد شد
هوای خانه پیش از حد معمول سرد بود
کل خانه تاریک بود و فقط با نور کمی از ماه که به پنچره میتابید روشن بود و میشد اطراف دید
خورده شیشه همهجای خانه احاطه کرده بود
قابهای روی دیوار یا شکسته شده بودن یا پاره
روی مبل ، میزهای کوچیک و جز های خانه سیگار های نصفه کشیده شده ریخته شده بود
شیشه و بطری های از انواع مختلفی از شراب ، ویسگی و آبجو همیشه افتاده بود ، بقدری هم شکسته شده بودن
با دقت اطراف آنالیز میکرد
قبل از رفتنش از این خانه اصلا اینطوری نبود
قبلا همه چیز مرتب و تمیز بود ولی الان درست برعکس آن زمان و حتی بدتر بود
با صدای جئون از ریشه افکارش کنده شد و به طرفش برگشت
" پُر خورده شیشهاَس حواست باشه پاتو کجا میزاری "jk
با تکون دادن سرش تایید داد
جئون قفل دستانش محکم تر کرد و هر دو به طرف پلهها رفتن
وارد اتاق شدن
اتاق هم دست کمی از طبقهای پایین نداشت
خندهای کوچیکی کرد ، دستی به موهای کوتاه مشکی رنگ کرد
" فکر میکردم وضعیت اتاق بهتر از پایین باشه ... هع "jk
" اینجا بمون میرم به اجوما بگم بیاد اینجا رو تمیز کنه "jk
قفل دستاش شل کرد و خواست بره که ساقهای دستش گرفت
به طرفش برگشت
" این وقت شبه خوابه خستهاَس بزار استراحت کنه ... "a.t
" آخه چجوری با این وضعیت اتاق بخوابیم "jk
" اینکار رو میکنم فقط باید تو هم کمکم کنی "a.t
لبخندی روی لبش نشست
با سرش تاییدش کرد
part³⁰
وارد عمارت شدن
جئون حتی بهش اجازه نداد که دستش از دستش خارج کنه تا از ماشین پیاده شه
همون طوی هر دو از ماشین خارج شدن
جلوی عمارت ایستاد
از این عمارت با رئیسش ترس داشت
با کشیده شدن دستش دنبالش به داخل رفت
با باز شدن در هوای سرد خانه به بدن ظریفش بر خورد کرد
لرز کوچیکی کرد و وارد شد
هوای خانه پیش از حد معمول سرد بود
کل خانه تاریک بود و فقط با نور کمی از ماه که به پنچره میتابید روشن بود و میشد اطراف دید
خورده شیشه همهجای خانه احاطه کرده بود
قابهای روی دیوار یا شکسته شده بودن یا پاره
روی مبل ، میزهای کوچیک و جز های خانه سیگار های نصفه کشیده شده ریخته شده بود
شیشه و بطری های از انواع مختلفی از شراب ، ویسگی و آبجو همیشه افتاده بود ، بقدری هم شکسته شده بودن
با دقت اطراف آنالیز میکرد
قبل از رفتنش از این خانه اصلا اینطوری نبود
قبلا همه چیز مرتب و تمیز بود ولی الان درست برعکس آن زمان و حتی بدتر بود
با صدای جئون از ریشه افکارش کنده شد و به طرفش برگشت
" پُر خورده شیشهاَس حواست باشه پاتو کجا میزاری "jk
با تکون دادن سرش تایید داد
جئون قفل دستانش محکم تر کرد و هر دو به طرف پلهها رفتن
وارد اتاق شدن
اتاق هم دست کمی از طبقهای پایین نداشت
خندهای کوچیکی کرد ، دستی به موهای کوتاه مشکی رنگ کرد
" فکر میکردم وضعیت اتاق بهتر از پایین باشه ... هع "jk
" اینجا بمون میرم به اجوما بگم بیاد اینجا رو تمیز کنه "jk
قفل دستاش شل کرد و خواست بره که ساقهای دستش گرفت
به طرفش برگشت
" این وقت شبه خوابه خستهاَس بزار استراحت کنه ... "a.t
" آخه چجوری با این وضعیت اتاق بخوابیم "jk
" اینکار رو میکنم فقط باید تو هم کمکم کنی "a.t
لبخندی روی لبش نشست
با سرش تاییدش کرد
۱۱.۱k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.