رمان جدیددددد🔥⚡️
رمان جدیددددد🔥⚡️
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت³
ماشین پا میس ی 206البالویی و بخاطر همینه میدونه من دوس دارم برا همین گف بعد چند دیقه حرف زدن گوشی رو قطع کردم دیدم از حال صدا میاد شال سر کردم رفتم بیرون دیدم بله بابا باز اون دوست حرومزادشو آورده خونه بابا گف:ستاره چای بیار ،گفتم:چشم ،رفتمو چایی ریختم گرفتم بابا برداشت بعد سمت اون خرفت گرفتم گفت:بهبه چه لبای زیبایی چه بدن زیبایی ،با نگاه چندشی سرتا پام رو برانداز کرد گفتم:حرف دهنتون رو بفهمید ،بابا هم با این حرف من عصبی شد گفت:گمشو تو اتاق دارم برات ،رفتم اتاق در رو قفل کردم واسم مهم نبود چون میدونستم بابا فقط میخاست بزنه بهتر از اینه بزارم یه مرد پنجاه ساله درباره ی بدنم نظر بده گوشیم رو گذاشتم زنگ و خوابیدم.........
وای صدای زنگ گوشی رید ب هیکلم پاشدم خاموشش کردم رفتم دشویی بعد اومدم لباس پوشیدم و یه رژ لب کمرنگ صورتی ک ی کم ریمل زدم و ی سایه صورتی کمرنگ زنگ زدم پارمیس گفتم:بیا دم در منتظرتم، تازه مغزم داشت آپدیت میشد و ب خودش میومد اینش عجیبه ک بابا هیچ در اتاق رو نزد یعنی چیشده ک نیومده سراغم یا گذاشته برای بعدن کیفمو برداشتم و در اتاق رو اروم باز کردم دوباره در اتاق رو قفل کردم برگشتم سمت حال دیدم دوست بابا خونمون خوابیده برا همینه بس بابا باهام کار نداشته یهو دیدم چشمای دوست بابا باز شد گفت:لبات خوردنیه ،گفتم:از سنت خجالت بکش مرتیکه هم سن بابای منی ،گفت:دهنتو ببند دختر کوچولوم ،خفه شدم هیچی نگفتم میدونستم ب بابا میگه و دردامو بیشرش میکنه رفتم در خونه رو بستم دیدم دم دره سوار ماشین شدم گفت:سلام عشقمممم ،گفتم:سلام سلام پارمیس خانومممم ،گفت:سلاملیک بریم دیر شدع،گفتم:باش برو ک بریم ،اهنگ کوروش بود همون دوست پسره خوله زیاد کردم با پارمیس داد میزدیم میخوندیم ک یهو پارمیس محکم ترمز گرفت من سرم خورد داشبورد سرمو بلند کردم آهنگ رو کم کردم پیاده شدم با پارمیس پارمیس داد زد:مگه کوری حیوون ،از طرف شاگرد یکی پیاده شد گفت:حرف دهنتو بفهم بچه قرتی ،پارمیس عصبی شد گفت:بچه قرتی منم یا تو گوساله ،همین طور ک این دوتا بحث میکردن دو نفر از پشت پیاده شدن و راننده هم پیاده شد یکیشون گفت:راهتو میکشی بری یا نه ،دیگه تا کی لال بمونم زبون باز کردم گفتم:ب...به..تو...چه ،همون راننده خشن نگاهم کرد یه لحظه ترسیدم خودمو چسبوندم به پارمیس گفتم:ب..بیا..بر..یم ،گفت:باشه بریم ،سوار ماشین شدیم و رفتیم......
رُزِ وَحشی🍷🍒
پارت³
ماشین پا میس ی 206البالویی و بخاطر همینه میدونه من دوس دارم برا همین گف بعد چند دیقه حرف زدن گوشی رو قطع کردم دیدم از حال صدا میاد شال سر کردم رفتم بیرون دیدم بله بابا باز اون دوست حرومزادشو آورده خونه بابا گف:ستاره چای بیار ،گفتم:چشم ،رفتمو چایی ریختم گرفتم بابا برداشت بعد سمت اون خرفت گرفتم گفت:بهبه چه لبای زیبایی چه بدن زیبایی ،با نگاه چندشی سرتا پام رو برانداز کرد گفتم:حرف دهنتون رو بفهمید ،بابا هم با این حرف من عصبی شد گفت:گمشو تو اتاق دارم برات ،رفتم اتاق در رو قفل کردم واسم مهم نبود چون میدونستم بابا فقط میخاست بزنه بهتر از اینه بزارم یه مرد پنجاه ساله درباره ی بدنم نظر بده گوشیم رو گذاشتم زنگ و خوابیدم.........
وای صدای زنگ گوشی رید ب هیکلم پاشدم خاموشش کردم رفتم دشویی بعد اومدم لباس پوشیدم و یه رژ لب کمرنگ صورتی ک ی کم ریمل زدم و ی سایه صورتی کمرنگ زنگ زدم پارمیس گفتم:بیا دم در منتظرتم، تازه مغزم داشت آپدیت میشد و ب خودش میومد اینش عجیبه ک بابا هیچ در اتاق رو نزد یعنی چیشده ک نیومده سراغم یا گذاشته برای بعدن کیفمو برداشتم و در اتاق رو اروم باز کردم دوباره در اتاق رو قفل کردم برگشتم سمت حال دیدم دوست بابا خونمون خوابیده برا همینه بس بابا باهام کار نداشته یهو دیدم چشمای دوست بابا باز شد گفت:لبات خوردنیه ،گفتم:از سنت خجالت بکش مرتیکه هم سن بابای منی ،گفت:دهنتو ببند دختر کوچولوم ،خفه شدم هیچی نگفتم میدونستم ب بابا میگه و دردامو بیشرش میکنه رفتم در خونه رو بستم دیدم دم دره سوار ماشین شدم گفت:سلام عشقمممم ،گفتم:سلام سلام پارمیس خانومممم ،گفت:سلاملیک بریم دیر شدع،گفتم:باش برو ک بریم ،اهنگ کوروش بود همون دوست پسره خوله زیاد کردم با پارمیس داد میزدیم میخوندیم ک یهو پارمیس محکم ترمز گرفت من سرم خورد داشبورد سرمو بلند کردم آهنگ رو کم کردم پیاده شدم با پارمیس پارمیس داد زد:مگه کوری حیوون ،از طرف شاگرد یکی پیاده شد گفت:حرف دهنتو بفهم بچه قرتی ،پارمیس عصبی شد گفت:بچه قرتی منم یا تو گوساله ،همین طور ک این دوتا بحث میکردن دو نفر از پشت پیاده شدن و راننده هم پیاده شد یکیشون گفت:راهتو میکشی بری یا نه ،دیگه تا کی لال بمونم زبون باز کردم گفتم:ب...به..تو...چه ،همون راننده خشن نگاهم کرد یه لحظه ترسیدم خودمو چسبوندم به پارمیس گفتم:ب..بیا..بر..یم ،گفت:باشه بریم ،سوار ماشین شدیم و رفتیم......
۹.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.