فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیک جونگکوک: انتقام عشق
part¹⁵
+[مرتیکه عوضی همیشه رو مخمه؛اون خواستگارمه دست از سرم برنمیداره،یه مرتیکه هول که هرشب توی کلاب بار افتاده دنبال زناس ازش متنفرم همیشه جلوم سبز میشه]
+کارتو میگی یا نه
سانگهون: اُمدم نامزدمو ببینم حتما باید کاری داشته باشم
+چرت پرت طهویلم نده حرفتو بزن
سانگهون: از این اخلاقت خوشممیاد که خیلی باهوشی
+هوففف، سانگهون حرفتو میخوای بزنی یا نه کار دارم
سانگهون: باشه باشه میگم
+زودباش
سانگهون:مثل اینکه عصابت خورده ولی من خوب میدونم چی آرومت میکنه
+[سانگهون اُمد نزدیکم با دوتا دستاش دستامو گرفت توی چشمام نگاه کرد گفت..]
سانگهون:یه اتاق توی هتل همین نزدیکیا گرفتم بریم اونجا باهم وقت بگذرونیم
+[این حرفش بدجوری عصبیم کردو محکم زدم توی گوشش]
+منو با اون دخترای که توی کلاب بار میبنی اشتباه گرفتی، یه بار دیگه چشم به چشمت بخوره همچین حرفای چرتی بزنی اتفاقای که میوفته تقصیر خودته(عصبی)
+[سوار ماشینمشدم، ماشینو روشن کردمو حرکت کردم]
ویوجونگکوک
چه مین در رو محکم روم بست
با آدَمام رفتیم سمت ماشین سوار ماشین شدیم
"ارباب حرکت کنیم؟"
_نه منتظر وایمیسیم تا بیاد پایین
"بله ارباب"
منتظر میمونیم تا بیاد پایین سوار ماشین کنیم تهدیدش کنم
البته اگه به شوخی نگیره
این دختر بعضی موقعا بد جوری میره رو مخم ولی در کُل دختر خوبیه میخندونتم این خنک بودنش خنده داره
اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم
با تکون دادن سرم از فکرش بیرون اُمدم
شب شده بود
نمیدونم این دختر کی میخواد از اون دفتر بیاد بیرون
سرم توی گوشیم بود که یکی از افرادم بهم گفت...
"ارباب اُمد"
گوشیم رو خاموش کردم به بیرون نگاه کردم
از چهرش خستگی میبارید
سوار ماشینش شد ولی حرکت نکرد نمیدونم چرا
یهو یه مَردی امد زد به شیشه ماشینش نرفتم جلو خواستم ببینم کیه
دیدم چه مین عصبانی از ماشینش بیرون اُمد دست به سینه جلوش وایساد
شیشه ماشینو یکم دادم پایین تا صداشو بشنوم
چه مین عصبانی بود
معلومه یارو بدجوری رفته روی مُخش
یهو به چه مین گفت یه اتاق توی هتل همین نزدیکیا گرفتم بریم اونجا باهم وقت بگذرونیم
چه مین بدجوری عصبانی شد محکم زد توی گوش یارو
از این کارش خوشم اُمد معلومه از اون دختراس که به کسی راحت نزدیک نمیشه
چه مین سوار ماشینش شد حرکت کرد
"ارباب دستور چیه؟"
_میرم پایین هر وقت بهتون اشاره کردم میآید پایین یارو سوار ماشین میکنید
"بله چشم"
از ماشین رفتم پایین
میخوام دَخل یارو رو بیارم
رفتم جلوم وایسادم که بهم گفت...
سانگهون:چیه؟
_هیچی فقط میخواستم یه چیزی بهت بگم
سانگهون:چی؟
با مُشت زدم توی صورت یارو افتاد روی زمین
_اینو
part¹⁵
+[مرتیکه عوضی همیشه رو مخمه؛اون خواستگارمه دست از سرم برنمیداره،یه مرتیکه هول که هرشب توی کلاب بار افتاده دنبال زناس ازش متنفرم همیشه جلوم سبز میشه]
+کارتو میگی یا نه
سانگهون: اُمدم نامزدمو ببینم حتما باید کاری داشته باشم
+چرت پرت طهویلم نده حرفتو بزن
سانگهون: از این اخلاقت خوشممیاد که خیلی باهوشی
+هوففف، سانگهون حرفتو میخوای بزنی یا نه کار دارم
سانگهون: باشه باشه میگم
+زودباش
سانگهون:مثل اینکه عصابت خورده ولی من خوب میدونم چی آرومت میکنه
+[سانگهون اُمد نزدیکم با دوتا دستاش دستامو گرفت توی چشمام نگاه کرد گفت..]
سانگهون:یه اتاق توی هتل همین نزدیکیا گرفتم بریم اونجا باهم وقت بگذرونیم
+[این حرفش بدجوری عصبیم کردو محکم زدم توی گوشش]
+منو با اون دخترای که توی کلاب بار میبنی اشتباه گرفتی، یه بار دیگه چشم به چشمت بخوره همچین حرفای چرتی بزنی اتفاقای که میوفته تقصیر خودته(عصبی)
+[سوار ماشینمشدم، ماشینو روشن کردمو حرکت کردم]
ویوجونگکوک
چه مین در رو محکم روم بست
با آدَمام رفتیم سمت ماشین سوار ماشین شدیم
"ارباب حرکت کنیم؟"
_نه منتظر وایمیسیم تا بیاد پایین
"بله ارباب"
منتظر میمونیم تا بیاد پایین سوار ماشین کنیم تهدیدش کنم
البته اگه به شوخی نگیره
این دختر بعضی موقعا بد جوری میره رو مخم ولی در کُل دختر خوبیه میخندونتم این خنک بودنش خنده داره
اصلا چرا دارم بهش فکر میکنم
با تکون دادن سرم از فکرش بیرون اُمدم
شب شده بود
نمیدونم این دختر کی میخواد از اون دفتر بیاد بیرون
سرم توی گوشیم بود که یکی از افرادم بهم گفت...
"ارباب اُمد"
گوشیم رو خاموش کردم به بیرون نگاه کردم
از چهرش خستگی میبارید
سوار ماشینش شد ولی حرکت نکرد نمیدونم چرا
یهو یه مَردی امد زد به شیشه ماشینش نرفتم جلو خواستم ببینم کیه
دیدم چه مین عصبانی از ماشینش بیرون اُمد دست به سینه جلوش وایساد
شیشه ماشینو یکم دادم پایین تا صداشو بشنوم
چه مین عصبانی بود
معلومه یارو بدجوری رفته روی مُخش
یهو به چه مین گفت یه اتاق توی هتل همین نزدیکیا گرفتم بریم اونجا باهم وقت بگذرونیم
چه مین بدجوری عصبانی شد محکم زد توی گوش یارو
از این کارش خوشم اُمد معلومه از اون دختراس که به کسی راحت نزدیک نمیشه
چه مین سوار ماشینش شد حرکت کرد
"ارباب دستور چیه؟"
_میرم پایین هر وقت بهتون اشاره کردم میآید پایین یارو سوار ماشین میکنید
"بله چشم"
از ماشین رفتم پایین
میخوام دَخل یارو رو بیارم
رفتم جلوم وایسادم که بهم گفت...
سانگهون:چیه؟
_هیچی فقط میخواستم یه چیزی بهت بگم
سانگهون:چی؟
با مُشت زدم توی صورت یارو افتاد روی زمین
_اینو
۶.۵k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.