فیک جونگکوک:انتقام عشق
فیکجونگکوک:انتقام عشق
part¹³
پسره: خانم چه مین بزارید من اینجا کارکنم لطفا، اصلا ازتون حقوقی نمیخوام
+مگه میشه
پسره: یعنی اینجا کارنمیکنم؟استخدامم نکردید؟
+پسرجون اصلا نمیزاری من چیزی بگم
پسره: تروخدا خانم
+پسرجون تو اینجا استخدامی میتونی از حالا به بعد اینجا کار کنی
پسره: واقعا؟
+اره
پسره: وای خانم ازتون خیلی ممنونم
+خواهش میکنم پسرجون
پسره:[ازجام بلند شدم و گفتم]خب چیکارکنیم؟
+چیو؟
پسره: مگه نگفتید که از حالا به بعد اینجا استخدامم؟
+اره
پسره:پس دیگه بریم سرکار
+(خنده) باشه
ویوچه مین
پسر خوبیه از همین الان هرچی بهش گفتمرو خوب فهمید درست انجام داد
بهش گفتم یه نگاهی به پرونده ها بندازه و برامخلاصه کنه
خودمم رفتم سراغبقیه پرنده ها
پرنده ها آسون رو بهش دادم و بقیه با خودم بود
بعد از ساعت ها کارکردن تموم شد
پسرهمه پرنده های که بهش داده بودم رو خلاصه کرده بود و نوشته بود
خیلی سریع کار انجاممیده
از دفتر بیرون رفتیم و ازش خدافظی کردم و رفت
در دفتر رو بستم و رفتمسمت پارکینگ
دیگه حواسم هست که مثل دفعه قبل الکی الکی منو نبرن
سوار ماشینم شدم و راه افتادمخونه
ساعت۱۰ شب بود
رسیدم عمارت و رفتم داخل
رفتمتوی اتاقم لباسام رو عوض کردم و آمدم بیرون
با بابام حرف زدم و راجب این پسره بهش گفتم
دیگه هسته شده بودم رفتم خوابیدم
*صبح
ویوچه مین
صبح با الارمگوشیم از خواب بیدار شدم
صبحانه خوردم ، لباس پوشیدم و رفتم دفترم
وقتی در دفتر ور باز کردم رفتمداخل دیدم که..
جونگکوک تو دفترمه روی صندلی من نشسته و داره پرونده های روی میزمرو میخونه
رفتم طرفش ولی بهش نرسیده یکی از مَرد ها جلوم رو گرفت
دوتا مَرد هیکلی بزرگ اونجا بود و یکی شون جلوم رو گرفت
که جونگکوک بهش گفت...
_دانگ( با سرش اشاره کرد که ولش کنه)
ولم کرد و جونگکوک از جاش بلند شد گفت...
_خیلی پرنده هست خسته نمیشی؟
+گورتو از اینجا گمکن بیرون(اخم)
_خیلی بی ادبی دختر کی با مهمون اینطوری رفتار میکنه؟
+گمشو بیرون(در رو براش بازمیکنه)
_عِوا تو اینو به منمیگی؟اِحیاناً من نباید اینو بگم؟
+چیمیگی؟
(جونگکوک با دستش محکم در رو میبنده)
(جونگکوک چه مین رو میچسبونه به دیوار و یه دستش رو دیوار میزاره صورتش رو نزدیک چه مین میکنه)
_از پرونده میری بیرون(اخم)
+کدوم پرونده؟
_پرونده دای هیون، گورتو گممیکنی(اخم)
+دفعه پیشم بهت گفتم بهت هیچ ربطی نداره
_دفعه پیشم بهت گفتم از پَروَنده گم شو یه حرفو چندبار تکرار نمیکنم
+یه حرفو چندبار تکرار نمیکنم، بیرون
(جونگکوک فک چه مین رو میگره)
_ببین دختر کوچولو، حرف دهنتو بفهم تا الان باهات راه آمدم یه بار دیگه نفهمیده حرف بزنی یه جور دیگه حالیت میکنم(عصبی،اخم)
part¹³
پسره: خانم چه مین بزارید من اینجا کارکنم لطفا، اصلا ازتون حقوقی نمیخوام
+مگه میشه
پسره: یعنی اینجا کارنمیکنم؟استخدامم نکردید؟
+پسرجون اصلا نمیزاری من چیزی بگم
پسره: تروخدا خانم
+پسرجون تو اینجا استخدامی میتونی از حالا به بعد اینجا کار کنی
پسره: واقعا؟
+اره
پسره: وای خانم ازتون خیلی ممنونم
+خواهش میکنم پسرجون
پسره:[ازجام بلند شدم و گفتم]خب چیکارکنیم؟
+چیو؟
پسره: مگه نگفتید که از حالا به بعد اینجا استخدامم؟
+اره
پسره:پس دیگه بریم سرکار
+(خنده) باشه
ویوچه مین
پسر خوبیه از همین الان هرچی بهش گفتمرو خوب فهمید درست انجام داد
بهش گفتم یه نگاهی به پرونده ها بندازه و برامخلاصه کنه
خودمم رفتم سراغبقیه پرنده ها
پرنده ها آسون رو بهش دادم و بقیه با خودم بود
بعد از ساعت ها کارکردن تموم شد
پسرهمه پرنده های که بهش داده بودم رو خلاصه کرده بود و نوشته بود
خیلی سریع کار انجاممیده
از دفتر بیرون رفتیم و ازش خدافظی کردم و رفت
در دفتر رو بستم و رفتمسمت پارکینگ
دیگه حواسم هست که مثل دفعه قبل الکی الکی منو نبرن
سوار ماشینم شدم و راه افتادمخونه
ساعت۱۰ شب بود
رسیدم عمارت و رفتم داخل
رفتمتوی اتاقم لباسام رو عوض کردم و آمدم بیرون
با بابام حرف زدم و راجب این پسره بهش گفتم
دیگه هسته شده بودم رفتم خوابیدم
*صبح
ویوچه مین
صبح با الارمگوشیم از خواب بیدار شدم
صبحانه خوردم ، لباس پوشیدم و رفتم دفترم
وقتی در دفتر ور باز کردم رفتمداخل دیدم که..
جونگکوک تو دفترمه روی صندلی من نشسته و داره پرونده های روی میزمرو میخونه
رفتم طرفش ولی بهش نرسیده یکی از مَرد ها جلوم رو گرفت
دوتا مَرد هیکلی بزرگ اونجا بود و یکی شون جلوم رو گرفت
که جونگکوک بهش گفت...
_دانگ( با سرش اشاره کرد که ولش کنه)
ولم کرد و جونگکوک از جاش بلند شد گفت...
_خیلی پرنده هست خسته نمیشی؟
+گورتو از اینجا گمکن بیرون(اخم)
_خیلی بی ادبی دختر کی با مهمون اینطوری رفتار میکنه؟
+گمشو بیرون(در رو براش بازمیکنه)
_عِوا تو اینو به منمیگی؟اِحیاناً من نباید اینو بگم؟
+چیمیگی؟
(جونگکوک با دستش محکم در رو میبنده)
(جونگکوک چه مین رو میچسبونه به دیوار و یه دستش رو دیوار میزاره صورتش رو نزدیک چه مین میکنه)
_از پرونده میری بیرون(اخم)
+کدوم پرونده؟
_پرونده دای هیون، گورتو گممیکنی(اخم)
+دفعه پیشم بهت گفتم بهت هیچ ربطی نداره
_دفعه پیشم بهت گفتم از پَروَنده گم شو یه حرفو چندبار تکرار نمیکنم
+یه حرفو چندبار تکرار نمیکنم، بیرون
(جونگکوک فک چه مین رو میگره)
_ببین دختر کوچولو، حرف دهنتو بفهم تا الان باهات راه آمدم یه بار دیگه نفهمیده حرف بزنی یه جور دیگه حالیت میکنم(عصبی،اخم)
۷.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.