فریبp
فریبp44
ولی یهو
کوک دستشو کشید و بغلش کردو گفت
_معذرت میخوام من فقط ترسیدم
_از چی ترسیدی
_از اینکه اسیب ببینی از اینکه بمیری زندگی بدون تو برای من مثل ی کابوسه
_واسه چی الکی میترسی من همیشه صدمه دسدم همیشه تا مرز اون دنیا رفتمو برگشتم من اگه قرار بود بمیرم خیلییی وقت پیش میموردم اسیب دسدن اسیب جسمی برای من چیزی نیست کوک من درد زخمی شدن رو نمیفهمم ولی درد قلبمو میفهمم 9 سال تموم من اسیب دیدم به خاطر کارای تو و لطفا دسگه ترکم نکن دیگه ازم فرار نکن لطفا کو...
کوک ات رو میگیره و میبوسه این دو عاشق زیر دوش اب سر جوری همو داشتن با اشتیاق میبوسیدن که انگار سالها حسرت هم رو خوردن ولی خب این حقیقته واقعا سالها حسرت همو خوردن
ویو نسم ساعت بعد
_بیا اینحا موهاتو خشک کنم
ات حولرو میندازه سر کوک و مهکم تکون میده
_اخ سرم کنده شد
_حقته پیر مرد
کوک ات رو گرفت تو بغلش و مهکم بغلش کرد
که ات از بغلش اومد بیرون و گفت _ فردا بیا بریم دریا سولم هست باهم بریم خوش بگذرونیم
_باشه
((پایان فلش بک))
35 سال بعد
*واو خانوم سول پایان کتابتون واقعا شیرینه گفته بودید این داشتان رو از کجا الهام گرفتید و نوشتید
من این داشتانو از رو زندگی واقعی ماد و پدرم نوشتم این داشتان از روی واقعیت نوشته شده
*خیلی هم جالب تر شد الان پدر مادرتون در چه حالن؟
مادرم 76سالشع پدرم88 سالش دوتاشون فوت کردن عموهامم همنیطور فقط یکی دوتا از عمو بی تی اسام زندن همشون بچه نوه نتیجه دارن که الان همشون سر زندگیشونن و منم که همونطور که میدونین 51 سالمع و دارم با کتاب نوشتن از روی خاطراتم زندگیمو شیرین تر میکنم
*امید وارم روح تموم غزیزانتون در ارامش خوابیده باشن و اینکه زندگی مادرتون و پدرتون پر از غمگینی ولی شیرینی بود میتونم بپرسم اینارو از کجا میدونید
خب من یه عمو دارم که همهچیرو مینویسه الان زند و وقتشو با ماهی گیری میگذرونه با اینکه داره 100 سالش میشه اون همه اینارو نوشته و نوشته هاشو به من داده و منم با خوندنشون این کتابو نوشتم
*چ عالی حتما عموتون عاشق ماهیگیری که تو این سن داره ماهیگیری میکنه
نه راستش از ماهیگیری متنفره ولی چون همیشه مجبور بود برای اینکه عمو جینم تنها نباشه باهاش میرفته ماهیگیری و الان براش ی عادت شده
*چقدم جالب اسم هموتون چیه
مین یونگی راستش اگه عموم یونگیم همه اتفاقات رو نمینوشت الان همچین کتابی نبود که به خوام براتون بخونمش....
پایان
ممنون که فکمو خوندید
تا فیک بعدی خدا نگهدار
اطلاعات درباره شخصیت ها در کامنت
ولی یهو
کوک دستشو کشید و بغلش کردو گفت
_معذرت میخوام من فقط ترسیدم
_از چی ترسیدی
_از اینکه اسیب ببینی از اینکه بمیری زندگی بدون تو برای من مثل ی کابوسه
_واسه چی الکی میترسی من همیشه صدمه دسدم همیشه تا مرز اون دنیا رفتمو برگشتم من اگه قرار بود بمیرم خیلییی وقت پیش میموردم اسیب دسدن اسیب جسمی برای من چیزی نیست کوک من درد زخمی شدن رو نمیفهمم ولی درد قلبمو میفهمم 9 سال تموم من اسیب دیدم به خاطر کارای تو و لطفا دسگه ترکم نکن دیگه ازم فرار نکن لطفا کو...
کوک ات رو میگیره و میبوسه این دو عاشق زیر دوش اب سر جوری همو داشتن با اشتیاق میبوسیدن که انگار سالها حسرت هم رو خوردن ولی خب این حقیقته واقعا سالها حسرت همو خوردن
ویو نسم ساعت بعد
_بیا اینحا موهاتو خشک کنم
ات حولرو میندازه سر کوک و مهکم تکون میده
_اخ سرم کنده شد
_حقته پیر مرد
کوک ات رو گرفت تو بغلش و مهکم بغلش کرد
که ات از بغلش اومد بیرون و گفت _ فردا بیا بریم دریا سولم هست باهم بریم خوش بگذرونیم
_باشه
((پایان فلش بک))
35 سال بعد
*واو خانوم سول پایان کتابتون واقعا شیرینه گفته بودید این داشتان رو از کجا الهام گرفتید و نوشتید
من این داشتانو از رو زندگی واقعی ماد و پدرم نوشتم این داشتان از روی واقعیت نوشته شده
*خیلی هم جالب تر شد الان پدر مادرتون در چه حالن؟
مادرم 76سالشع پدرم88 سالش دوتاشون فوت کردن عموهامم همنیطور فقط یکی دوتا از عمو بی تی اسام زندن همشون بچه نوه نتیجه دارن که الان همشون سر زندگیشونن و منم که همونطور که میدونین 51 سالمع و دارم با کتاب نوشتن از روی خاطراتم زندگیمو شیرین تر میکنم
*امید وارم روح تموم غزیزانتون در ارامش خوابیده باشن و اینکه زندگی مادرتون و پدرتون پر از غمگینی ولی شیرینی بود میتونم بپرسم اینارو از کجا میدونید
خب من یه عمو دارم که همهچیرو مینویسه الان زند و وقتشو با ماهی گیری میگذرونه با اینکه داره 100 سالش میشه اون همه اینارو نوشته و نوشته هاشو به من داده و منم با خوندنشون این کتابو نوشتم
*چ عالی حتما عموتون عاشق ماهیگیری که تو این سن داره ماهیگیری میکنه
نه راستش از ماهیگیری متنفره ولی چون همیشه مجبور بود برای اینکه عمو جینم تنها نباشه باهاش میرفته ماهیگیری و الان براش ی عادت شده
*چقدم جالب اسم هموتون چیه
مین یونگی راستش اگه عموم یونگیم همه اتفاقات رو نمینوشت الان همچین کتابی نبود که به خوام براتون بخونمش....
پایان
ممنون که فکمو خوندید
تا فیک بعدی خدا نگهدار
اطلاعات درباره شخصیت ها در کامنت
- ۱۰.۴k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط