ویو تهیونگ
ویو تهیونگ
با زنگ خوردن گوشیم سرمو سمتش چرخوندم و با افتادن اسم جیهوپ روی گوشیم سریع جواب دادم
_مکالمه_
"الو سلام هیونگ جونگ کوک چی گفت؟ "
"سلام تهیونگ منم خوبم نیازی نیست بپرسی "
"تیونگ تو رو خدا الان وقت شوخی نیست بگو جونگ کوک چی گفت"
"قبول کرد"
"واقعا؟ "
جیهوپ میتونست چشمای تهیونگ رو که از هیجان برق میزدن رو تصور کنه
"آره واقعا فردا بیا باندش واسه امضای قرارداد و این چیزا"
"باشه فقط ساعت چند"
"خودم میام دنبالت قبلش بهت زنگ میزنم واسه پریزادت خوشتیپ کنی "
و تهیونگ خندید! توی این پنج سال وقت هایی که میخندید انگشت شمار بود و اون موقع ها هم برای جیوون لبخند میزد!
"ممنونم هیونگ "
"خواهش میکنم خب من دیگه باید برم خدافظ"
"خدافظ هیونگ"
بعد از قطع کردن تماس در اتاقش زده شد و جیوون وارد اتاق شد
"سلام بابا"
"سلام عزیزم مشکلی پیش اومده"
"بابا پاپا کی برمیگرده؟ دلم خیلی براش تنگ شده"
"منم نمیدونم پسرم نمیدونم کی برمیگرده"
با زنگ خوردن گوشیم سرمو سمتش چرخوندم و با افتادن اسم جیهوپ روی گوشیم سریع جواب دادم
_مکالمه_
"الو سلام هیونگ جونگ کوک چی گفت؟ "
"سلام تهیونگ منم خوبم نیازی نیست بپرسی "
"تیونگ تو رو خدا الان وقت شوخی نیست بگو جونگ کوک چی گفت"
"قبول کرد"
"واقعا؟ "
جیهوپ میتونست چشمای تهیونگ رو که از هیجان برق میزدن رو تصور کنه
"آره واقعا فردا بیا باندش واسه امضای قرارداد و این چیزا"
"باشه فقط ساعت چند"
"خودم میام دنبالت قبلش بهت زنگ میزنم واسه پریزادت خوشتیپ کنی "
و تهیونگ خندید! توی این پنج سال وقت هایی که میخندید انگشت شمار بود و اون موقع ها هم برای جیوون لبخند میزد!
"ممنونم هیونگ "
"خواهش میکنم خب من دیگه باید برم خدافظ"
"خدافظ هیونگ"
بعد از قطع کردن تماس در اتاقش زده شد و جیوون وارد اتاق شد
"سلام بابا"
"سلام عزیزم مشکلی پیش اومده"
"بابا پاپا کی برمیگرده؟ دلم خیلی براش تنگ شده"
"منم نمیدونم پسرم نمیدونم کی برمیگرده"
۱۰.۵k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.