My vampire partner part : ۶۳
با نگاه خالی اش جواب داد
+ نه نشنیدم
و از او توضیح بیشتری نخواست
اِما باور داشت که جیمین او را میخواست تا حس کند که اونیز راغب است
وقتی جیمین پرسید اِما دستش را روی فرمان فشار داد
_ تو عصبانی هستی؟ من انتظار این واکنشو نداشتم
اِما بسمت او چرخید خوی خشمگینش را مهار کرد و ترس غریزی اش تطبیقی با صدای مرگبارش نداشت
+ من عصبانی هستم چون جای پنجه های کشنده همه جای اتاقم داشتم که فقط یه ذره با من فاصله داشت شاید دفعه ی بعد اون به اینچ فاصله وجود نداشته باشه وقتی خوابیدم کاملا آسیب پذیرم... هیچ دفاعی ندارم..... تو منو مجبور کردی که توی این وضعیت قرار بگیرم و من از این عصبانیم
جیمین برای دقایق طولانی به او خیره شد
سپس نفسش را بیرون داد و چیزی گفت که اِما هرگز انتظارش را نداشت.
_ حق با توعه از اونجایی که وقتی خوابم این اتفاق افتاد، نباید دیگه نزدیک تو بخوابم
خاطره ای از بدن خیس و داغ او مقابل بدن لیکا در ذهنش جرقه زد
بخاطر از دست دادم این ناامید شد و بخاطر این ناامیدی بیشتر عصبانی شد
در حالی که اِما در لیست آهنگ هایش
' Angry Female Rock'
را پخش کرد گرگ خودش را جمع کرد و محکم روی صندلی اش نشست
بدنش تنش داشت
انگار که اراده ای برای حرف نزدن نداشته باشد پرسید
_ این چیه؟ به آیپادش اشاره میکنه
+ پلی موزیک
به دستگاه پخش اشاره کرد
+ این پلی موزیکه
+ اینم پلی موزیک منه
جیمین ابروهایش را بالا داد
_ تو آهنگسازی میکنی؟
+ من برنامه نویسی میکنم
با رضایتی بینهایت هندزفری را در گوش هایش گذاشت تا صدای لیکا را خاموش کند
چند ساعت بعد جیمین او را بسمت شروز بری هدایت کرد
اِما در حالی که هندزفری را از گوشهایش برمیداشت پرسید
+ چیزی لازم داری؟
انگار که جیمین از پذیرفتنش ناراحت است گفت
_ امروز هیچی نخوردم
+ متوجه نشده بودم که ظرف ناهار توهم شکسته باشی
لحن کنایه آمیزش خودش را نیز غافلگیر کرد
+ چی میخوای؟ فست فود یا همچین چیزی؟
_ من اونجاها رو دیدم و بو کشیدم ولی بوی غذایی رو نمیداد که منو قویتر کنه
+ این دقیقا در حوزه ی تخصص من نيست
_ آره، میدونم وقتی بوی مکان درست رو حس کردن بهت میگم
او را بسمت خیابان اصلی که پر رستوران بود هدایت کرد
_ باید نزدیک همینجا باشه
اِما یک پارکینگ زیر زمینی را دید
او عاشقش بود عاشق هر چیزی در زیر زمین ، پس به داخلش رفت.
سلام به همگی خوبید
اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما
مراقب خودتون باشید خوشگلای من ❤️🩹
+ نه نشنیدم
و از او توضیح بیشتری نخواست
اِما باور داشت که جیمین او را میخواست تا حس کند که اونیز راغب است
وقتی جیمین پرسید اِما دستش را روی فرمان فشار داد
_ تو عصبانی هستی؟ من انتظار این واکنشو نداشتم
اِما بسمت او چرخید خوی خشمگینش را مهار کرد و ترس غریزی اش تطبیقی با صدای مرگبارش نداشت
+ من عصبانی هستم چون جای پنجه های کشنده همه جای اتاقم داشتم که فقط یه ذره با من فاصله داشت شاید دفعه ی بعد اون به اینچ فاصله وجود نداشته باشه وقتی خوابیدم کاملا آسیب پذیرم... هیچ دفاعی ندارم..... تو منو مجبور کردی که توی این وضعیت قرار بگیرم و من از این عصبانیم
جیمین برای دقایق طولانی به او خیره شد
سپس نفسش را بیرون داد و چیزی گفت که اِما هرگز انتظارش را نداشت.
_ حق با توعه از اونجایی که وقتی خوابم این اتفاق افتاد، نباید دیگه نزدیک تو بخوابم
خاطره ای از بدن خیس و داغ او مقابل بدن لیکا در ذهنش جرقه زد
بخاطر از دست دادم این ناامید شد و بخاطر این ناامیدی بیشتر عصبانی شد
در حالی که اِما در لیست آهنگ هایش
' Angry Female Rock'
را پخش کرد گرگ خودش را جمع کرد و محکم روی صندلی اش نشست
بدنش تنش داشت
انگار که اراده ای برای حرف نزدن نداشته باشد پرسید
_ این چیه؟ به آیپادش اشاره میکنه
+ پلی موزیک
به دستگاه پخش اشاره کرد
+ این پلی موزیکه
+ اینم پلی موزیک منه
جیمین ابروهایش را بالا داد
_ تو آهنگسازی میکنی؟
+ من برنامه نویسی میکنم
با رضایتی بینهایت هندزفری را در گوش هایش گذاشت تا صدای لیکا را خاموش کند
چند ساعت بعد جیمین او را بسمت شروز بری هدایت کرد
اِما در حالی که هندزفری را از گوشهایش برمیداشت پرسید
+ چیزی لازم داری؟
انگار که جیمین از پذیرفتنش ناراحت است گفت
_ امروز هیچی نخوردم
+ متوجه نشده بودم که ظرف ناهار توهم شکسته باشی
لحن کنایه آمیزش خودش را نیز غافلگیر کرد
+ چی میخوای؟ فست فود یا همچین چیزی؟
_ من اونجاها رو دیدم و بو کشیدم ولی بوی غذایی رو نمیداد که منو قویتر کنه
+ این دقیقا در حوزه ی تخصص من نيست
_ آره، میدونم وقتی بوی مکان درست رو حس کردن بهت میگم
او را بسمت خیابان اصلی که پر رستوران بود هدایت کرد
_ باید نزدیک همینجا باشه
اِما یک پارکینگ زیر زمینی را دید
او عاشقش بود عاشق هر چیزی در زیر زمین ، پس به داخلش رفت.
سلام به همگی خوبید
اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما
مراقب خودتون باشید خوشگلای من ❤️🩹
- ۱۰.۲k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط