فیک جونگکوک:تاته مائه
فیکجونگکوک:تاتهمائه
part³⁴
* صبح
بدنش کوفته شده بود
دیشب با بلای که جئون سرش آورد انتظاری بیشتری ازش نبود
دیگه دختر بود
جئون بهش تجاوز کرد
بدون میل خودش به بدن دست نخوردش دست زد
اینقدر کوفته شده بود که نمیتونست تکون بخوره چه برسه سالم باشه
آهسته اشک میریخت
هنوزم بدنش درد میکرد
کل بدنش کبود بود
جئون به آرومی کنارش خوابیده بود
انگار نه انگار که چی کار کرده
" [ازت متنفرم جونگکوک] "a.t
ساعت ها با گریه های دختر گذشت و جئون هیچی نفهمید
خواست هر جوری که شده بلند شه ولی نمیتونست
به قدری محکم بغلش کرده بود که انگار میخواست فرار کنه
توان فرار کردن نداشت بگرنه این کارم میکرد
بلخره بیدار شد و صورت اشکی دختر دید
متوجه شد ولی اهمیتی نداد
بغلش آزاد کرد و ساعد دستشو روی سرش گذاشت
" تقصیر خودته من تقصیری ندارم "jk
هنوز مثل قبل
هیچی به هیچی
دختر تقصیری نداشت
جئون اشتباه متوجه شد
جوابشو نداد خواست بلند شه که پسر جلوشو گرفت
" کجا؟ "jk
چشمای اشکیشو پاک کرد
" میخوام برم حموم "a.t
دستش ول کرد و از روی تخت بلند شد
لباسو جلو بدنش گرفت و به سختی وارد حمام شد
توی وان نشست و اشک میریخت
توان کمی هم که داشت گذاشت و بدنش محکم میسابید
ساعتی گذشت
از توی وان بیرون امد
لباس پوشیدهی انتخاب کرد و پوشید
جئون داخل اتاق نبود
بدنش درد میکرد و به زور روی پاش ایستاده بود
سمت تخت رفت و روی دراز کشید
" [کاش میتونستم از اینجا فرار کنم] "a.t
به بیرون پنجره خیره شد
داشت برف میبارید
همه جا لباس سفیدی به تن کرده بود
از روی تخت بلند شد
سمت پنجره رفت و بازش کرد
سوز سردی به بدنش خورد و لرزید
پنجره بست و از پله ها پایین رفت
در عمارت باز کرد و به داخل حیاط رفت
ایستاد و دستش لای برفا کرد
دونه های برف روی موهای مشکی رنگش پوشیده بود
برفها توی دستش جمع کرد و گوله برفی کوچک درست کرد
دستاش از شِدَد سرمای برف ، قرمز شده بود
به اطراف نگاه میکرد که توجهش به صدای پشت سرش جمع شد
" از آخرین باری که اینجوری برف امد خیلی میگذره ، خیلی قشنگ شده "jk
نزدیکش امد
" نمیخواستم فرار کنم "a.t
" میدونم ، بخوای هم نمیتونی "jk
کاپشن از تن در آورد و روی شونههای دختر انداخت
" هوا سرده سرما میخوری "jk
دستش روی موهای برفی دختر گذاشت و نوازش بار کشید
صورتش نزدیکش کرد و گونه شو بوسید
⊂_ヽ
\\
\( ͡° ͜ʖ ͡°)
> ⌒ヽ
/ へ\
/ / \\
レ ノ ヽ_つ
/ /
/ /|
( (ヽ
| |、\
| 丿 \ ⌒)
| | ) /
ノ ) Lノ
(_/
پارت بعد ۴۰ تا لایک میخواد 😘
part³⁴
* صبح
بدنش کوفته شده بود
دیشب با بلای که جئون سرش آورد انتظاری بیشتری ازش نبود
دیگه دختر بود
جئون بهش تجاوز کرد
بدون میل خودش به بدن دست نخوردش دست زد
اینقدر کوفته شده بود که نمیتونست تکون بخوره چه برسه سالم باشه
آهسته اشک میریخت
هنوزم بدنش درد میکرد
کل بدنش کبود بود
جئون به آرومی کنارش خوابیده بود
انگار نه انگار که چی کار کرده
" [ازت متنفرم جونگکوک] "a.t
ساعت ها با گریه های دختر گذشت و جئون هیچی نفهمید
خواست هر جوری که شده بلند شه ولی نمیتونست
به قدری محکم بغلش کرده بود که انگار میخواست فرار کنه
توان فرار کردن نداشت بگرنه این کارم میکرد
بلخره بیدار شد و صورت اشکی دختر دید
متوجه شد ولی اهمیتی نداد
بغلش آزاد کرد و ساعد دستشو روی سرش گذاشت
" تقصیر خودته من تقصیری ندارم "jk
هنوز مثل قبل
هیچی به هیچی
دختر تقصیری نداشت
جئون اشتباه متوجه شد
جوابشو نداد خواست بلند شه که پسر جلوشو گرفت
" کجا؟ "jk
چشمای اشکیشو پاک کرد
" میخوام برم حموم "a.t
دستش ول کرد و از روی تخت بلند شد
لباسو جلو بدنش گرفت و به سختی وارد حمام شد
توی وان نشست و اشک میریخت
توان کمی هم که داشت گذاشت و بدنش محکم میسابید
ساعتی گذشت
از توی وان بیرون امد
لباس پوشیدهی انتخاب کرد و پوشید
جئون داخل اتاق نبود
بدنش درد میکرد و به زور روی پاش ایستاده بود
سمت تخت رفت و روی دراز کشید
" [کاش میتونستم از اینجا فرار کنم] "a.t
به بیرون پنجره خیره شد
داشت برف میبارید
همه جا لباس سفیدی به تن کرده بود
از روی تخت بلند شد
سمت پنجره رفت و بازش کرد
سوز سردی به بدنش خورد و لرزید
پنجره بست و از پله ها پایین رفت
در عمارت باز کرد و به داخل حیاط رفت
ایستاد و دستش لای برفا کرد
دونه های برف روی موهای مشکی رنگش پوشیده بود
برفها توی دستش جمع کرد و گوله برفی کوچک درست کرد
دستاش از شِدَد سرمای برف ، قرمز شده بود
به اطراف نگاه میکرد که توجهش به صدای پشت سرش جمع شد
" از آخرین باری که اینجوری برف امد خیلی میگذره ، خیلی قشنگ شده "jk
نزدیکش امد
" نمیخواستم فرار کنم "a.t
" میدونم ، بخوای هم نمیتونی "jk
کاپشن از تن در آورد و روی شونههای دختر انداخت
" هوا سرده سرما میخوری "jk
دستش روی موهای برفی دختر گذاشت و نوازش بار کشید
صورتش نزدیکش کرد و گونه شو بوسید
⊂_ヽ
\\
\( ͡° ͜ʖ ͡°)
> ⌒ヽ
/ へ\
/ / \\
レ ノ ヽ_つ
/ /
/ /|
( (ヽ
| |、\
| 丿 \ ⌒)
| | ) /
ノ ) Lノ
(_/
پارت بعد ۴۰ تا لایک میخواد 😘
۱۷.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.