فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part³⁵
دَم گوشش زمزمه کرد
" عاشقتم "jk
دیونه شنیدن این کلمه از صدای معشوقش بود
ذوق کرد ولی نشون نداد
یادش به دیشب افتاد
《 فلش بک 》
" تروخدا .... هقهق .... جونگکوک .... نک..ن "a.t
هر لحظه بیشتر از قبل و محکم تر به داخل میکوبید (میدونید که چیو میگم ( -_- )
صدای تماس بدناشون کل اتاق پُر کرده بود
پایین تنه بدنش حس نمیکرد
جئون کمرش درد گرفته و خسته شده بود
ولی توجهی نه به حال دختر و نه به حال خودش میکرد
هر جوری که بود میخواست هم تخت بشکونه هم کمر دختر زیرش رو
سه بار تا حالا بیهوش شده بود ولی بخاطر وحشی بازی جئون نمیتونست به حال خودش رها بشه
نمیتونست دیگه حرف بزنه
فقط درد میکشید و اشک از چشماش بی اختیار پایین میآمد
با هر جونی که داشت صداش میشد
" جو..نگک...وک ... نمی...تونم "a.t
آخرین حرف از دهنش خارج شد ، چشماش به هم دیگه نزدیک و بسته شد
《 پایان فلش بک 》
لبخندش محو شد
اخم کرد
با چشمای بی حس غرید
" دوست داشتنت مثل خودت وحشیه "a.t
برفی که توی دستش از اول بود محکم توی صورت کوبوند
برف روی صورت جئون پوشیدنده بود
نیشخندی زد
برف از روی صورتش جمع کرد و توی همون حالت حرف زد
" طوری نیست ... تلافیه دیشبه..میبخشم "jk
با کلمه 'میبخشم' لبخندش محو شد
اون میبخشه؟
'کسی که باید به پاش بیوفته منم ، نه اون'
" معلوم هست چی میگی؟! با کار دیشبت هنوز میگی میبخشم! ، این منم که باید ازم عذر خواهی بشه نه ت... " a.t
محکم در آغوش گرفتش و خودش و دختر روی برف ها انداخت
دختر محکم توی بغلش گرفته بود
دستش روی سرش نوازش بار کشید
" معذرت میخوام ... "jk
با شنیدن این کلمه چشماش گرد شد
' اون الان عذرخواهی کرد؟! '
' جئون متوجه اشتباهش شد؟ '
" باید برم بیرون ، منتظرم نمون دیر برمیگردم "jk
از روی جئون بلند شد
برف از روی لباس تکاند
بلند شد
بدون اینکه بهش نگاه کنه جمله آخر گفت...
" مواظب خودت باش "a.t
به سمت ورودی عمارت رفت
《 فردا صبح ، ۸:۳۰ 》
از دیروز تا به الان خونه نیومده بود
نگرانش بود ولی از لجش بهش زنگنزد
روی مبل نشسته بود پاشو تند تند تکون میداد
توی فکر بود
فکر جئون
' یعنی الان کجاس؟ '
' حالش خوبه؟ '
' چیزی خورده! '
با باز شدن در سریع از جاش بلند شد
به سمت در رفت
به امید دیدن جیون لبخندی زداما وقتی کسی دیگهای دید لبخندش محو شد
' تهیونگ؟ '
' اینجا چیکار میکنه؟ '
' وقتی کوک خونه باشه میاد ، یعنی خبر نداره نیست! '
"صبح بخیر "Taehyung
" صبح بخیر! "a.t
" کوک خونه نیست "a.t
" میدونم "Taehyung
"میدونی؟ پس چرا امدی اینجا؟ "a.t
part³⁵
دَم گوشش زمزمه کرد
" عاشقتم "jk
دیونه شنیدن این کلمه از صدای معشوقش بود
ذوق کرد ولی نشون نداد
یادش به دیشب افتاد
《 فلش بک 》
" تروخدا .... هقهق .... جونگکوک .... نک..ن "a.t
هر لحظه بیشتر از قبل و محکم تر به داخل میکوبید (میدونید که چیو میگم ( -_- )
صدای تماس بدناشون کل اتاق پُر کرده بود
پایین تنه بدنش حس نمیکرد
جئون کمرش درد گرفته و خسته شده بود
ولی توجهی نه به حال دختر و نه به حال خودش میکرد
هر جوری که بود میخواست هم تخت بشکونه هم کمر دختر زیرش رو
سه بار تا حالا بیهوش شده بود ولی بخاطر وحشی بازی جئون نمیتونست به حال خودش رها بشه
نمیتونست دیگه حرف بزنه
فقط درد میکشید و اشک از چشماش بی اختیار پایین میآمد
با هر جونی که داشت صداش میشد
" جو..نگک...وک ... نمی...تونم "a.t
آخرین حرف از دهنش خارج شد ، چشماش به هم دیگه نزدیک و بسته شد
《 پایان فلش بک 》
لبخندش محو شد
اخم کرد
با چشمای بی حس غرید
" دوست داشتنت مثل خودت وحشیه "a.t
برفی که توی دستش از اول بود محکم توی صورت کوبوند
برف روی صورت جئون پوشیدنده بود
نیشخندی زد
برف از روی صورتش جمع کرد و توی همون حالت حرف زد
" طوری نیست ... تلافیه دیشبه..میبخشم "jk
با کلمه 'میبخشم' لبخندش محو شد
اون میبخشه؟
'کسی که باید به پاش بیوفته منم ، نه اون'
" معلوم هست چی میگی؟! با کار دیشبت هنوز میگی میبخشم! ، این منم که باید ازم عذر خواهی بشه نه ت... " a.t
محکم در آغوش گرفتش و خودش و دختر روی برف ها انداخت
دختر محکم توی بغلش گرفته بود
دستش روی سرش نوازش بار کشید
" معذرت میخوام ... "jk
با شنیدن این کلمه چشماش گرد شد
' اون الان عذرخواهی کرد؟! '
' جئون متوجه اشتباهش شد؟ '
" باید برم بیرون ، منتظرم نمون دیر برمیگردم "jk
از روی جئون بلند شد
برف از روی لباس تکاند
بلند شد
بدون اینکه بهش نگاه کنه جمله آخر گفت...
" مواظب خودت باش "a.t
به سمت ورودی عمارت رفت
《 فردا صبح ، ۸:۳۰ 》
از دیروز تا به الان خونه نیومده بود
نگرانش بود ولی از لجش بهش زنگنزد
روی مبل نشسته بود پاشو تند تند تکون میداد
توی فکر بود
فکر جئون
' یعنی الان کجاس؟ '
' حالش خوبه؟ '
' چیزی خورده! '
با باز شدن در سریع از جاش بلند شد
به سمت در رفت
به امید دیدن جیون لبخندی زداما وقتی کسی دیگهای دید لبخندش محو شد
' تهیونگ؟ '
' اینجا چیکار میکنه؟ '
' وقتی کوک خونه باشه میاد ، یعنی خبر نداره نیست! '
"صبح بخیر "Taehyung
" صبح بخیر! "a.t
" کوک خونه نیست "a.t
" میدونم "Taehyung
"میدونی؟ پس چرا امدی اینجا؟ "a.t
۱۳.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.