وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
پارت ششم
ویو ا.ت صبح
از خواب بلند شدم رفتم پایین که دیدم یونگی هنوز خوابه منم دست و صورتم رو شستم و رفتم بیرون
نامجون:عع ا.ت بیدار...این لباس یونگی نیست ؟!
+چرا مگه چیه؟!
کوک:هیچی فقط شوگا هیونگ هیچوقت نمیزاره کسی لباسش رو تنش کنه
+میدونم آخه با کلی بدبختی بهم داد
جیهوپ :همین هم عجیبه
اومدم حرف بزنم که جین با یه سینی غذا اومد و گذاشت یکی یکی رو میز با دیدن شیر موز چشمام برق زد
+آخجون شیر موززز
کوکی:چیی ؟! اینا برا منن هه عمرا بهت بدم
رفتم پشت صندلی جونگکوک و دستم رو گذاشتم رو شونه هاش سرم آوردم پایین (سرش بین کله کوک و شونه کوک بود چجوری بگم خوو) نفس های داغم به گردن کوک میخورد یکم همینجوری موندم یکدفعه لیوان شیر موز رو گرفتم و همه رو یه جا سر کشیدم
کوک:چیکار کردییی؟! میکشمت ا.ت
جونگکوک سریع بلند شد و افتاد دنبال ا.ت
ویو ا.ت
همینجوری داشتم فرار میکردم که وام گیر کرد و افتادم
+چ،چرا دردم نگرفت
یونگی:چون رو بنده افتادی خانم
چشمام رو باز کردم که دیدم بلهه یونگی هم قربانی این ماجرا شد سریع از روش بلند شدم و رفتیم سر میز
پرش زمانی به موقع کنسرت
لباس من رو دادن
+خداا این چیه دیگه
رفتم تو اتاق میکاپ دیدم اعضا لباس هاشون رو عوض کردن و دارن میکاپ میکنن منم رفتم لباسم رو پوشیدم و یه دختره اومد من و میکاپ کنه
بعد سی مین تمام شد بلند شدم که انگار اعضا تازه لباسم رو دیده بودن
جیمین:عااا این لباس
+خیلی رو مخههه
که همه پخی زدن زیر خنده
+یااا
تهیونگ؛خداا دقیقا انگار استایل خودت هست
+من از دامن بدم میاد نمیخوامم
جین:دامن هم از تو بدش میاد همین
+تاثیر گذار بود :/
اومدم حرف بزنم که در باز شد و قامت این نکبت نمایان شد
اون اون اینجا چیکار میکرد
...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
پارت ششم
ویو ا.ت صبح
از خواب بلند شدم رفتم پایین که دیدم یونگی هنوز خوابه منم دست و صورتم رو شستم و رفتم بیرون
نامجون:عع ا.ت بیدار...این لباس یونگی نیست ؟!
+چرا مگه چیه؟!
کوک:هیچی فقط شوگا هیونگ هیچوقت نمیزاره کسی لباسش رو تنش کنه
+میدونم آخه با کلی بدبختی بهم داد
جیهوپ :همین هم عجیبه
اومدم حرف بزنم که جین با یه سینی غذا اومد و گذاشت یکی یکی رو میز با دیدن شیر موز چشمام برق زد
+آخجون شیر موززز
کوکی:چیی ؟! اینا برا منن هه عمرا بهت بدم
رفتم پشت صندلی جونگکوک و دستم رو گذاشتم رو شونه هاش سرم آوردم پایین (سرش بین کله کوک و شونه کوک بود چجوری بگم خوو) نفس های داغم به گردن کوک میخورد یکم همینجوری موندم یکدفعه لیوان شیر موز رو گرفتم و همه رو یه جا سر کشیدم
کوک:چیکار کردییی؟! میکشمت ا.ت
جونگکوک سریع بلند شد و افتاد دنبال ا.ت
ویو ا.ت
همینجوری داشتم فرار میکردم که وام گیر کرد و افتادم
+چ،چرا دردم نگرفت
یونگی:چون رو بنده افتادی خانم
چشمام رو باز کردم که دیدم بلهه یونگی هم قربانی این ماجرا شد سریع از روش بلند شدم و رفتیم سر میز
پرش زمانی به موقع کنسرت
لباس من رو دادن
+خداا این چیه دیگه
رفتم تو اتاق میکاپ دیدم اعضا لباس هاشون رو عوض کردن و دارن میکاپ میکنن منم رفتم لباسم رو پوشیدم و یه دختره اومد من و میکاپ کنه
بعد سی مین تمام شد بلند شدم که انگار اعضا تازه لباسم رو دیده بودن
جیمین:عااا این لباس
+خیلی رو مخههه
که همه پخی زدن زیر خنده
+یااا
تهیونگ؛خداا دقیقا انگار استایل خودت هست
+من از دامن بدم میاد نمیخوامم
جین:دامن هم از تو بدش میاد همین
+تاثیر گذار بود :/
اومدم حرف بزنم که در باز شد و قامت این نکبت نمایان شد
اون اون اینجا چیکار میکرد
...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
۳.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.