جغد کوچولوی من🦉:
جغد کوچولوی من🦉:
part: 65
بابای مهگل: دخترم باورم نمیشه این کارو کردی البته تو دیگه دختر من نیستی من صبح فردا چه جوری توی چشم مردم نگاه کنم بگم دخترم یه هرزه بوده
مهگل: اونطوری که فکر میکنی نیست به خدا
مامان مهگل: چطوره هان دارم فیلمشو میبینم
نیکا: اون روزا که میگفتین دخترم پاکه اینطور اون طور حالا بخورین
محراب: خوردین هستشم تف کنینـ
سهیل: ابجی این چه کاری بود کردی
مهگل: منو ببرین
پلیس مهگل بردن دیانام براش دست تکون داد
پانیذ: سلاممممم
- تو اینجا چیکار میکنی
دیانا: مگه پانیذ حقی نداره اینجا باشه
- نه آخه مگه بیمارستان بستری نبود مگه تصادف نکرده بود
دیانا: وای یادم رفت برات توضیح بدم
D
« فلش بک گذشته»
- پانیذ ببین طوری ظاهر میکنیم که تو تصادف کردی خوب
پانیذ: خوب این الان به درد ما برای چی میخوره
- برای اینکه من ارسلان رو ببینم تو تا دو هفته نقش بازی کن که تصادف کردی
پانیذ: اینکه خوراکمه
- ببین تو این دو هفته تو برو مسافرت خوش بگذرون
پانیذ: شمارو اینجا رها کنم
-نع چون من میگم تو رهامون نمیکنی
پانیذ: اما من شما رو نمیتونم تنها بزارم
- تنهامون نمیذاری این چیزیه که من میخوام
باید مهگل فکر کنه که تو تصادف کردی ارسلان بیاد پیش من مطمئنم کرمشو مهگل میریزه کارت عروسیشو بهم میده
پانیذ: اوکی
- حالا کجا میری
پانیذ: ترکیه
پانیذ: ممدو چیکار کنم
- اونو من بهش میگم که همرات بیاد
پانیذ: پس من برم چمدونمو بچینم
«پایان ولش بک»
ارسلان خیره موند به صحبتام
ارسلان: چرا به من نگفتین
- تو خودت گفتی همه جا جاسوس داره اگه بیام به تو بگم مهگل متوجه میشه نقشمون به باد میره
مامان مهگل: شما نقشه هم بلدین بکشین
- به تو چه زنیکه احمق
مامان مهگل: درست صحبت دختری عقب مونده
ارسلان: ببخشید اما عقب مونده دختر شماست که فکر کرده من واقعاً میشم شوهرش
مامان مهگل: دخترم با همه هرزه بازیش بازم دخترم بود
- خب حالا که اشکال نداره شما میتونید یک سال دیگه اعدامشو برید ببینید
بابای مهگل: تو بازم میگی دخترم بود خودتم هرزه بازیش ببینم تو صبح میتونی جلوی مردم سرتو بگیری بالا بگی دختر من یه هرزه بود تمام مردم تمام فضای مجازی رو پر کردن از اینکه دختری به اسم دیانا رحیمی با شجاعت توی عروسی یک نفر آبروی اون زنو برده
- خوب این عمو جان اشکالی نداره که بازم بلاگرم
مامان مهگل: ببین دختر هرزون دختر من نیست تویی فقط..
ارسلان: ببینید خانم محمدی شما مادر بودن فقط لقبشو به یدک میکشید من که دخترتونم کلمه هرزه رو که به یدک نمیکشه در واقعیت همینطوره سه نفر رابطه داشته توی یک زمان بعد توقع داره دختر تو بیا یه نفر بگیره از این به بعد بهتون بگم دختر بیپرده رو هیچکس نمیگیره همینطور هرزه رو
part: 65
بابای مهگل: دخترم باورم نمیشه این کارو کردی البته تو دیگه دختر من نیستی من صبح فردا چه جوری توی چشم مردم نگاه کنم بگم دخترم یه هرزه بوده
مهگل: اونطوری که فکر میکنی نیست به خدا
مامان مهگل: چطوره هان دارم فیلمشو میبینم
نیکا: اون روزا که میگفتین دخترم پاکه اینطور اون طور حالا بخورین
محراب: خوردین هستشم تف کنینـ
سهیل: ابجی این چه کاری بود کردی
مهگل: منو ببرین
پلیس مهگل بردن دیانام براش دست تکون داد
پانیذ: سلاممممم
- تو اینجا چیکار میکنی
دیانا: مگه پانیذ حقی نداره اینجا باشه
- نه آخه مگه بیمارستان بستری نبود مگه تصادف نکرده بود
دیانا: وای یادم رفت برات توضیح بدم
D
« فلش بک گذشته»
- پانیذ ببین طوری ظاهر میکنیم که تو تصادف کردی خوب
پانیذ: خوب این الان به درد ما برای چی میخوره
- برای اینکه من ارسلان رو ببینم تو تا دو هفته نقش بازی کن که تصادف کردی
پانیذ: اینکه خوراکمه
- ببین تو این دو هفته تو برو مسافرت خوش بگذرون
پانیذ: شمارو اینجا رها کنم
-نع چون من میگم تو رهامون نمیکنی
پانیذ: اما من شما رو نمیتونم تنها بزارم
- تنهامون نمیذاری این چیزیه که من میخوام
باید مهگل فکر کنه که تو تصادف کردی ارسلان بیاد پیش من مطمئنم کرمشو مهگل میریزه کارت عروسیشو بهم میده
پانیذ: اوکی
- حالا کجا میری
پانیذ: ترکیه
پانیذ: ممدو چیکار کنم
- اونو من بهش میگم که همرات بیاد
پانیذ: پس من برم چمدونمو بچینم
«پایان ولش بک»
ارسلان خیره موند به صحبتام
ارسلان: چرا به من نگفتین
- تو خودت گفتی همه جا جاسوس داره اگه بیام به تو بگم مهگل متوجه میشه نقشمون به باد میره
مامان مهگل: شما نقشه هم بلدین بکشین
- به تو چه زنیکه احمق
مامان مهگل: درست صحبت دختری عقب مونده
ارسلان: ببخشید اما عقب مونده دختر شماست که فکر کرده من واقعاً میشم شوهرش
مامان مهگل: دخترم با همه هرزه بازیش بازم دخترم بود
- خب حالا که اشکال نداره شما میتونید یک سال دیگه اعدامشو برید ببینید
بابای مهگل: تو بازم میگی دخترم بود خودتم هرزه بازیش ببینم تو صبح میتونی جلوی مردم سرتو بگیری بالا بگی دختر من یه هرزه بود تمام مردم تمام فضای مجازی رو پر کردن از اینکه دختری به اسم دیانا رحیمی با شجاعت توی عروسی یک نفر آبروی اون زنو برده
- خوب این عمو جان اشکالی نداره که بازم بلاگرم
مامان مهگل: ببین دختر هرزون دختر من نیست تویی فقط..
ارسلان: ببینید خانم محمدی شما مادر بودن فقط لقبشو به یدک میکشید من که دخترتونم کلمه هرزه رو که به یدک نمیکشه در واقعیت همینطوره سه نفر رابطه داشته توی یک زمان بعد توقع داره دختر تو بیا یه نفر بگیره از این به بعد بهتون بگم دختر بیپرده رو هیچکس نمیگیره همینطور هرزه رو
۶.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.