جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من🦉:
part : 64
D
ارسلان واقعاً توی لباس دومادی خیلی جذاب شده بود
چی میشد امشب عروسی ما بود
اصلاً صبر کن ببینم نکنه ارسلانم خرج کرده
به خدا اگه خرج کرده باشه
دونه مو روی سرش نمیمونه
«دیانا عصبی میشود»
A
دیانا به قدر جذاب شده بود که اصلاً نمیشد
توصیفش کرد
رفتم سمت دیانا
-خانوم جذاب
+بله اقای خوشتیپ
-پلیسا ما کی میرسن
دیانا رو ساعتش نگاه کرد
+اقای جذاب پلیسا نیم ساعت دیگه میرسن
-خبر داری که عاشقتماا
+مثلا چقدر.
-721
+چقدر کم من قهرم
- عزیزم721 کم نیست یعنی اینکه 7 تا زمین و آسمان دو تا عالم قط یکی تو رو میپرستم
+ذوققققق
مهگل: دیانا خانم خوب خودتو جمع کردی بدون ارسلان
دیانا: آره اتفاقاً تو این دو هفته متوجه شدم بعضیا لیاقت عشق منو ندارن
مهگل: اووو بابا
دیانا: مهگل خودتو جمع کن یه بار یه ضربهای میخوری که تا حالا نخوردی
مهگل: چه ضربه ای
دیانا: ارسلان آقا خبر ندارید که ایشون با فرزاد آقا عکاستون ریخته رو هم
مهگل رنگش پرید
مهگل: چرت میگه
- مهگل از اونجایی که من شناختی از دیانا دارم دیانا دروغ بلد نیست بگه
مهگل: ارسلان به خدا مال قبلاً بود
- خوب امشب عروسیمونه خوشحال باشیم
مهگل: چون شب قراره بشم دختر کوچولوی کاشی
تو گلویی خندیدم دختر کوچولوی کاشی
- نه چون شب قرار باشی دختر کوچولوی فرزاد
مهگل: چی
- تو پردتو توسط فرزاد از دست دادی
مهگل: خوب ولی دیگه تموم شد ارسلان
- پارسا چی
مهگل: با اون 3ماه بود
- با اون توی این مدت بودی
دیانا: امشب شب عروسیتونه دیگه ولش کنین
مهگل: دیانا جون راست میگه ول کنیم
رو ساعت نگاه کردم
ساعت 9بود
10 دقیقه دیگه پلیسا میرسن
« از اونجایی که گشادم شما فرض کنید ۱۰ دقیقه گذشته»
پلیسا ریختن تو
مهگل: ارسلان اینجا چه خبره
دیانا: عشقم امشب قراره چند تا توله برن کجا؟
-زندان
مهگل: چی عشقم چیه
دیانا اومد نزدیک روبرو هم وایستادیم
که لبامو گذاشتم رو لباش
مهگل: ارسلان«با کریه»
لبا دیانا رو ول کردم
-لبات مزه شیرکاکائو میده
مهگل: این وسط قلب من چی میشه
دیانا: قلبت بوی پا میده عزیزم همه رفت و آمد کردن
پلیس: مهگل محمدی شما به جرم «مثلا گفت»
دستبند زدن به مهگل
دیانا رفت سمت میکروفون
میکروفونو از دست دیجی گرفت
دیانا: خوب عزیزان همه متوجه هستید که چرا ما به مهگل دستبند زدیم و پلیس اومد گرفتتش از اونجایی که مهگل باعث گرفتن ارسلان از من شد این خیلی برای من دردناک بود شاید برای شما دردناک نباشه ولی برای من انگار به جای دو هفته ۲۰ سال گذشت چیزی برای شماها نیست اما خوب یه سری مدارک دارم اونم رابطه ج. نس. ی فرزاد، پارسا ، وحید این سه نفر را دستگیر کنید به عنوان تجاوز به مهگل البته مهگلم خودش خواسته اینطوری ولی بازم تجاوز حساب میشه
part : 64
D
ارسلان واقعاً توی لباس دومادی خیلی جذاب شده بود
چی میشد امشب عروسی ما بود
اصلاً صبر کن ببینم نکنه ارسلانم خرج کرده
به خدا اگه خرج کرده باشه
دونه مو روی سرش نمیمونه
«دیانا عصبی میشود»
A
دیانا به قدر جذاب شده بود که اصلاً نمیشد
توصیفش کرد
رفتم سمت دیانا
-خانوم جذاب
+بله اقای خوشتیپ
-پلیسا ما کی میرسن
دیانا رو ساعتش نگاه کرد
+اقای جذاب پلیسا نیم ساعت دیگه میرسن
-خبر داری که عاشقتماا
+مثلا چقدر.
-721
+چقدر کم من قهرم
- عزیزم721 کم نیست یعنی اینکه 7 تا زمین و آسمان دو تا عالم قط یکی تو رو میپرستم
+ذوققققق
مهگل: دیانا خانم خوب خودتو جمع کردی بدون ارسلان
دیانا: آره اتفاقاً تو این دو هفته متوجه شدم بعضیا لیاقت عشق منو ندارن
مهگل: اووو بابا
دیانا: مهگل خودتو جمع کن یه بار یه ضربهای میخوری که تا حالا نخوردی
مهگل: چه ضربه ای
دیانا: ارسلان آقا خبر ندارید که ایشون با فرزاد آقا عکاستون ریخته رو هم
مهگل رنگش پرید
مهگل: چرت میگه
- مهگل از اونجایی که من شناختی از دیانا دارم دیانا دروغ بلد نیست بگه
مهگل: ارسلان به خدا مال قبلاً بود
- خوب امشب عروسیمونه خوشحال باشیم
مهگل: چون شب قراره بشم دختر کوچولوی کاشی
تو گلویی خندیدم دختر کوچولوی کاشی
- نه چون شب قرار باشی دختر کوچولوی فرزاد
مهگل: چی
- تو پردتو توسط فرزاد از دست دادی
مهگل: خوب ولی دیگه تموم شد ارسلان
- پارسا چی
مهگل: با اون 3ماه بود
- با اون توی این مدت بودی
دیانا: امشب شب عروسیتونه دیگه ولش کنین
مهگل: دیانا جون راست میگه ول کنیم
رو ساعت نگاه کردم
ساعت 9بود
10 دقیقه دیگه پلیسا میرسن
« از اونجایی که گشادم شما فرض کنید ۱۰ دقیقه گذشته»
پلیسا ریختن تو
مهگل: ارسلان اینجا چه خبره
دیانا: عشقم امشب قراره چند تا توله برن کجا؟
-زندان
مهگل: چی عشقم چیه
دیانا اومد نزدیک روبرو هم وایستادیم
که لبامو گذاشتم رو لباش
مهگل: ارسلان«با کریه»
لبا دیانا رو ول کردم
-لبات مزه شیرکاکائو میده
مهگل: این وسط قلب من چی میشه
دیانا: قلبت بوی پا میده عزیزم همه رفت و آمد کردن
پلیس: مهگل محمدی شما به جرم «مثلا گفت»
دستبند زدن به مهگل
دیانا رفت سمت میکروفون
میکروفونو از دست دیجی گرفت
دیانا: خوب عزیزان همه متوجه هستید که چرا ما به مهگل دستبند زدیم و پلیس اومد گرفتتش از اونجایی که مهگل باعث گرفتن ارسلان از من شد این خیلی برای من دردناک بود شاید برای شما دردناک نباشه ولی برای من انگار به جای دو هفته ۲۰ سال گذشت چیزی برای شماها نیست اما خوب یه سری مدارک دارم اونم رابطه ج. نس. ی فرزاد، پارسا ، وحید این سه نفر را دستگیر کنید به عنوان تجاوز به مهگل البته مهگلم خودش خواسته اینطوری ولی بازم تجاوز حساب میشه
۷.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.