عاشقانه های شبنم

اینجا بدون تو من و این چشمهای تر
در چنگ این زمانه ی بی رحمِ بی پدر !
در لحظه های زندگی ام گیر کرده ایم
بیچاره، دل سپرده، سراسیمه، در به در
مانده ست در کشاکش احساس و سرنوشت
روحی اسیر در تب یک جنگ بی ثمر
تنهایی ام گرفته در آغوش خود مرا
بر روی تخت بی کسی افتاده ام دمر
در پرسه های گیج قلم مو به روی بوم 
در شعرهای بی سر و ته تا خودِ سحر
هر شب به کوچه های خیالت روانه ام   
هر صبح جمع می کندم دست رفتگر
هی می روم به خاطره ها ی قدیممان 
تا جان بگیرد این دل دیوانه، مختص
از چشمهای شب زده ام خواب رفته است
«دست مرا بگیر و به خواب خودت ببر»
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم درکنارعزیزترینم

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

چرا هر پنج شنبه میشوم غمگین و افسرده هوای سرد افکارم پریشان ...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

عشق ( درد بی پایان)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط