کوچولومون بزرگ شد

کوچولومون بزرگ شد🥲
کی فکرشو میکرد یه روزی تو این لباس ببینیمش🥲
با اینکه اصلا انتظارشو نداشتیم با امیر ازدواج کنه...
انتظارشو نداشتیم که انقدر زود این اتفاق بیوفته...
انتظارشو نداشتیم نیکا و متین اینجوری جدا بشن...
ولی متینیکا تموم نشده چون اونا تو قلب ما جونه زدن🥲
ولی بازم برای نیکا خوشحالم و به سلیقش احترام‌میزارم🥲
مبارکت باشه امید زندگیم🥺💞
دیدگاه ها (۲۶)

رمان آخرین بوسه🤤پارت ششم...👇نیکا لباس متینو پوشد و اومد ، مت...

رمان آخرین بوسه🤤پارت هفتم...👇نیکا:( ووییی چه خوشمزستتتت از ک...

رمان آخرین بوسه🤤پارت پنجم...👇نیکا:( جیغغغ ذوققق بشتنییی)متین...

رمان آخرین بوسه🤤پارت چهارم...👇رفتن سوار ماشین شدن تا برن شهر...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط