رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۱۰۲
ارسلان، جانم چی میگفتی
دیانا، بغل میخوام
ارسلان، لبخند کجی زدم و بغلش کردم
دیانا، ارسلان
ارسلان، جانم
دیانا، خیلی خوبی
ارسلان، قربونت برم
... ساعت ۶ بعد از ظهر ...
دیانا، ارسی من میرم مامانو بیارم خدافظ سریع لباسامو پوشیدم و بوسی رو گونش زدم رفتم سوار ماشین شدم بعد ۵۰ دقیقه رسیدم به خونه مامان مامان همون لحظه اومد پایین سلام مامان خوبم بوسی رو گونش زدم و بغلش کردم دلم برات خیلی تنگ شده بود مامانی
مامان،سلام دختر خوبم منم دلم برات تنگ شده بود
دیانا، بعد حرف با مامان راه افتادم سمت خونه ارسلان بعد ۵۰ دقیقه رسیدیم
مامان، خونه جدیده
دیانا، نه مامان
ارسلان، فهمیدم دیانا اومده بدو بدو رفتم پایین سلام
مامان، سلام
دیانا، ارسلان جان مامانم هستم مامان ارسلان همسر ایندم
پارت ۱۰۲
ارسلان، جانم چی میگفتی
دیانا، بغل میخوام
ارسلان، لبخند کجی زدم و بغلش کردم
دیانا، ارسلان
ارسلان، جانم
دیانا، خیلی خوبی
ارسلان، قربونت برم
... ساعت ۶ بعد از ظهر ...
دیانا، ارسی من میرم مامانو بیارم خدافظ سریع لباسامو پوشیدم و بوسی رو گونش زدم رفتم سوار ماشین شدم بعد ۵۰ دقیقه رسیدم به خونه مامان مامان همون لحظه اومد پایین سلام مامان خوبم بوسی رو گونش زدم و بغلش کردم دلم برات خیلی تنگ شده بود مامانی
مامان،سلام دختر خوبم منم دلم برات تنگ شده بود
دیانا، بعد حرف با مامان راه افتادم سمت خونه ارسلان بعد ۵۰ دقیقه رسیدیم
مامان، خونه جدیده
دیانا، نه مامان
ارسلان، فهمیدم دیانا اومده بدو بدو رفتم پایین سلام
مامان، سلام
دیانا، ارسلان جان مامانم هستم مامان ارسلان همسر ایندم
۱.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.