رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۱۰۰
حمید، امروز دوشنبه اس بزاریم برای پنج شنبه
دیانا، نمیخوام رو حرفتون حرف بزنم اما ما باید لباس بخریم حلقه کلی چیزامون مونده مگه نه
ارسلان، آره
حمید، ۲،۳ روز وقت هست
ارسلان، من میتونم تو یه روز همه چیز و بخرم
حمید، پس مشکل چیه
دیانا، مامانم مامانم هنوز هیچی نمیدونه من اصلا بهش هیچی نگفتم حالا یهویی بگم عروسیمه
ارسلان، خوب زنگ بزن باهاش حرف بزن بگو میخوام یه چیزی بگم اما باید ببینمت
دیانا، باشه زنگ زدم به مامانم الو سلام مامان خوبی
مامان،به به دیانا خانم چه عجب یادت افتاد یه مادر داری
دیانا، ماماننن من همیشه شما رو یادمه مامان
مامان، جان مامان
دیانا، من میخوام یه چیز مهم بهت بگم
مامان،بگو عزیزم چیشده دختر قشنگم
دیانا، باید ببینمت بهت بگم
مامان،خوب بیا پیشم
دیانا، میشه شما کارتو جفت و جور کن من میام دنبالت
مامان، باشه مامان جان کی میای
دیانا، ساعت ۷ میام
پارت ۱۰۰
حمید، امروز دوشنبه اس بزاریم برای پنج شنبه
دیانا، نمیخوام رو حرفتون حرف بزنم اما ما باید لباس بخریم حلقه کلی چیزامون مونده مگه نه
ارسلان، آره
حمید، ۲،۳ روز وقت هست
ارسلان، من میتونم تو یه روز همه چیز و بخرم
حمید، پس مشکل چیه
دیانا، مامانم مامانم هنوز هیچی نمیدونه من اصلا بهش هیچی نگفتم حالا یهویی بگم عروسیمه
ارسلان، خوب زنگ بزن باهاش حرف بزن بگو میخوام یه چیزی بگم اما باید ببینمت
دیانا، باشه زنگ زدم به مامانم الو سلام مامان خوبی
مامان،به به دیانا خانم چه عجب یادت افتاد یه مادر داری
دیانا، ماماننن من همیشه شما رو یادمه مامان
مامان، جان مامان
دیانا، من میخوام یه چیز مهم بهت بگم
مامان،بگو عزیزم چیشده دختر قشنگم
دیانا، باید ببینمت بهت بگم
مامان،خوب بیا پیشم
دیانا، میشه شما کارتو جفت و جور کن من میام دنبالت
مامان، باشه مامان جان کی میای
دیانا، ساعت ۷ میام
۹۸۳
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.