رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۱۷
دیانا، بیدار بودم حرفاشو شنیدم بیشتر بهش نزدیک شدم
ارسلان، ای ناناز خانم جات راحته
دیانا، با حالت خوابآلودگی گفتم آره
ارسلان، رو پیشونی من چی نوشته
دیانا، من چه بدونم
ارسلان، خودتو زده بودی به خواب
دیانا، نه بیدارم کردی
ارسلان، اوکی دیانا جونم
دیانا، جان
ارسلان، حالا که بابا نیست میای چیز کنیم
دیانا، نه
ارسلان، چرا
دیانا، گفتم که نه
ارسلان، باشه
دیانا، ارسلان
ارسلان، جونم
دیانا، جونت بی بلا میشه امروز بریم شهربازی
پارت ۱۷
دیانا، بیدار بودم حرفاشو شنیدم بیشتر بهش نزدیک شدم
ارسلان، ای ناناز خانم جات راحته
دیانا، با حالت خوابآلودگی گفتم آره
ارسلان، رو پیشونی من چی نوشته
دیانا، من چه بدونم
ارسلان، خودتو زده بودی به خواب
دیانا، نه بیدارم کردی
ارسلان، اوکی دیانا جونم
دیانا، جان
ارسلان، حالا که بابا نیست میای چیز کنیم
دیانا، نه
ارسلان، چرا
دیانا، گفتم که نه
ارسلان، باشه
دیانا، ارسلان
ارسلان، جونم
دیانا، جونت بی بلا میشه امروز بریم شهربازی
۷.۸k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.