رمان پادشاه زندگیم
رمان پادشاه زندگیم
پارت ۱۵
دیانا، مگه نگفتم برو
ارسلان، آخه کجا برم
دیانا، نمیدونم تا از دلم درنیاری همینجوری میمونه
ارسلان، برگرد
دیانا، چی میگ..
ارسلان، لبشو بوسیدم میشه قهر نباشی قلبم
دیانا، خوب من ناراحتم چیکار کنم
ارسلان، بیا بغلم
دیانا، رفتم تو بغلش با بغض گفتم تو الان این جوری فردا میخوای چطوری باشی تو خیابون راه بیفتی از اینو اون شماره بگیری گریه کردم
ارسلان،رو سرش بوسه زدم زندگی ارسلان چیکار کنم
پارت ۱۵
دیانا، مگه نگفتم برو
ارسلان، آخه کجا برم
دیانا، نمیدونم تا از دلم درنیاری همینجوری میمونه
ارسلان، برگرد
دیانا، چی میگ..
ارسلان، لبشو بوسیدم میشه قهر نباشی قلبم
دیانا، خوب من ناراحتم چیکار کنم
ارسلان، بیا بغلم
دیانا، رفتم تو بغلش با بغض گفتم تو الان این جوری فردا میخوای چطوری باشی تو خیابون راه بیفتی از اینو اون شماره بگیری گریه کردم
ارسلان،رو سرش بوسه زدم زندگی ارسلان چیکار کنم
۷.۷k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.