رمان زیبا تر از الماس
رمان زیبا تر از الماس
پارت ۲۴
ارسلان: دستمو به سمت سرش بردم گریه نکن
دیانا: من خیلی بد بختم خیلی ای کاش من اصلا نبودم که برای آدمای این دنیا دردسر درست کنم
ارسلان: اینجوری نگو هر انسانی به خاطر یه چیزی روی این زمین هست بعدشم بد بخت نیستی
دیانا: پس چیم
پارت ۲۴
ارسلان: دستمو به سمت سرش بردم گریه نکن
دیانا: من خیلی بد بختم خیلی ای کاش من اصلا نبودم که برای آدمای این دنیا دردسر درست کنم
ارسلان: اینجوری نگو هر انسانی به خاطر یه چیزی روی این زمین هست بعدشم بد بخت نیستی
دیانا: پس چیم
- ۴.۵k
- ۰۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط