رمان زیبا تر از الماس

رمان زیبا تر از الماس

پارت ۲۳

امیر:من به زورم که شده اون دختر و میبرم بچه ها

ارسلان: یهو چندتا مرد اومدن تو حیاط خونه که چی

امیر: با دستم به بچه ها علامت دادم که بهش حمله ور شدن

ارسلان: کتک کاری شد تو حیاط آدماش ۴ نفر بودن خودش و پدر دیانا هم بودن ۶ به یک بعد کلی کتک کاری دم شون و گذاشتن رو کولشون رفتن دستم و جلوی بینیم گرفتم خون میومد آخ کوشه چشمم میسوخت شک نداشتم از ضربات زخم شده رفتم تو خونه دیدم دیانا کوشه ای از سالن نشسته داره گریه میکنه به سمتش رفتم

دیانا: سرمو بالا گرفتم با صورت زخمی با موهای بهم ریختش مواجه شدم با صدای ضعیف و بغض گفتم ببخشید گریم شدت گرفت
دیدگاه ها (۱۱)

رمان زیبا تر از الماس پارت ۲۴ارسلان: دستمو به سمت سرش بردم گ...

رمان زیبا تر از الماس پارت ۲۵ارسلان:تو خیلی ارزش مندی دیانا:...

رمان زیبا تر از الماس پارت ۲۲مرده:میخوام این دختره خیره سر و...

رمان زیبا تر از الماس پارت ۲۱دیانا:در اتاق و باز کردم که با ...

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

رمان بغلی من پارت ۱۱۸و۱۱۹و۱۲۰ارسلان: چه زشته ای داره دیانا: ...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط